چرا حاضرند بیایند و هزینه بدهند و یک ساعت بنشینند و با مشاور و یا روانشناس حرف بزنند؟
چه چیزی در این اتاق وجود دارد که در برابر همسر یا پدر و مادر یا دوستان و… وجود ندارد؟
چرا وقتی می روند خوشحالند و می گویند سبک شده اند؟
این اتاق های مشاوره و این ملاقات ها چه مایه آرامشی در خود دارد که در سایر اتاق ها و سالن ها و ملاقات ها وجود ندارد؟
- شاید مهمترین تفاوتش احساس امنیت باشد!
- احساس امنیت در عین آزادی
- احساس امنیت و آزادی برای تخلیه و برون ریزی هر آنچه سالیان سال در دلش جمع شده و بعد… آرامش…
امنیت از اینکه مورد قضاوت قرار نمی گیرد - از اینکه برچسب نمی خورد
- پیش داوری نمی شود
- روانشناس فکر بد راجع به او نمی کند
- رازهای مگوی مراجع همینجا بین او و روانشناس و خداوند دفن می شود و هیچوقت هیچکس دیگری از آنها مطلع نخواهد شد
- روانشناس حامی اوست، طرف اوست، می خواهد به او کمک کند
- روانشناس ، نمی نشیند پا به پای مراجع گریه کند
- او می تواند اینجا خود خودش باشد بدون هیچ واهمه ای، سخت ترین و پیچیده ترین و رنج آورترین مسائل زندگی اش را بدون حساب و کتاب کردن و فکر و خیال کردن می تواند مطرح کند، دلش اگر خواست می تواند گریه کند، می تواند بلند بلند بخندد، می تواند راجع به هر کس و هر چیزی هر فکری می کند راحت به زبان بیاورد و بداند هیچ خطر و آسیبی در انتظار او نیست
- اینجا نه ملیت مهم است نه نژاد نه فرهنگ نه جنسیت نه قومیت نه مذهب نه سن نه سیاست نه حزب و گروه و جناح و نه هیچ چیز دیگری… اینجا صرفا انسانیت اهمیت دارد… و انسانی که اکنون در برابر من روانشناس نشسته است و رنجی را می کشد که نتوانسته خودش آن را حل کند، اکنون روانشناس وارد می شود و در کوچه پس کوچه های روح او می گردد و کژی ها را صاف می کند و کنج ها را می کاود و نخاله ها و زباله های فکری را جمع آوری می کند و در نهایت پس از شناسایی نقشه روح او، گرد و خاکها را می نشاند و به او می نمایاند که چه راههایی پیش پای اوست و رفتن در هر کدام چه هزینه ها و چه فایده هایی برای او در پی خواهد داشت.
- اینجا مراجع احساس می کند کنترل اوضاع دوباره در دست اوست، اوست که باید انتخاب کند و پیش برود،
اوست که مسئول ایجاد تغییر و بهبودی در زندگی اش است، اوست که انتخاب می کند همان راه پیشین را برود یا راهش را تغییر دهد و اگر تغییر دهد، روزهای خوب، آمدنی هستند.
و وقتی به اینجا می رسد…
آرام می گیرد…
اکنون می شود امیدوار بود تغییر اتفاق بیفتد…