یادداشت های ویکتور فرانکل در حبس

حبس

فرانکل پدر نظریه معنا گرایی است. وی در کتاب در جستجوی معنا که از تجربیات زندانی شدن خود در جنگ جهانی دوم در حمله هیتلر است می نویسد ، خاطراتی که پس از آزادی از او انسان دیگری ساخت و به گفته خودش او را بدنبال معنایواقعی زندگی اش کشاند ٫ ویکتور پزشک بود اما پس از طی دوران پر از رنج  و شکنجه در زندان تصمیم گرفت  به جایاینکه طبیب جسم انسان‌ها باشد طبیب جان آنها شود و به حوزه روانشناسی پیوست تا جایی که وی  نظریه پرداز یکی ازموثر ترین روش‌های درمانی در روانشناسی با عنوان درمان وجودی شد فرانکل سه سال باشرایط سخت زندان کنار آمد واز تجربیاتش برای تدوین مفاهیم اصلی معنا درمانی استفاده کرد  تلاش وی برای اجرای موعظه هایش  و حفظ دیدگاهوجودی درباره زندگی و اتحاد نگرش مثبت درباره وحشت ، خوف و اعتقاد به این باور را که مردم حتی در فجیع ترین شرایط آزادند را تقویت می کند.
فرانکل به عنوان زندانی با بدوی ترین و در عین حال متعالی ترین تجربه هایی که یک انسان می تواند متحمل شود مواجه بود.
او خود شاهد عینی واکنش های ملال آور روانشناختی و مراحلی که قربانیان طی می کردند بود او به مراحل شوک های زندانیان از زمان دستگیری ، انتقال ، استقرار در اردوگاه جمعی مواجه بودند اشاره می کند و اینکه زندانیان در اردوگاه باتحمل مراحل  پر فشار  روزانه شاهد قربانی شدن دوستانشان بودند

و شکنجه های شدیدی که با آن مواجه بودند ، نفرت و حسرت دوری از شهر و خانواده تمام وجودشان را در بر می گرفت وآنقدر این اذیت و آزار تکرار می‌شد که به بی تفاوتی می رسیدند تاجایی که حتی به رنج و عذاب اطرافیانشان بی تفاوت میشدند در اصل در چنین شرایطی زندانیان دچار از هم گسیختگی عاطفی می شوند .
با در نظر گرفتن مطالبی که از نوشته های فرانکل بر می اید لازم است در اینجا گفته شود که اگر چنانچه با فردی که ایامبازداشت را سپری کرده  است مواجه شدید باید نهایت توجه خود به احساسات و عواطف وی که در طی ایام حبس دچارخدشه و از هم گسیختگی عاطفی  شده است داشته باشید.
بدیهی است سوالات و عکس العمل های خانواده و اطرافیان می تواند در التیام زخم‌ها یا به عکس به در هم گسیختگی بیشتر و در نهایت امکان خود آزاری و خود کشی فرد را فراهم آورد.
بخاطر داشته باشید اگر چنانچه این گونه افراد با علائم روانی مثل بی قراری ، پر خاشگری شدید ، بی خوابی و دیدنکابوس مواجه بودند حتما به روانپزشک مراجعه نمایند و دارو ها را خودتان به شخص بدهید.
سعی کنید از فرد به لحاظ عاطفی حمایت کنید و از سرزنش و توهین به اهداف یا عقایدش بپرهیزید و در حد امکان او را درگیر هیجانات شدید مثل غم شادی و ناراحتی قرار ندهید.
از او نخواهید که از همان روز اول در مورد شرایط استرس زای روزهای بازداشت صحبت کند مگر این که خودش بخواهد.
رفتارهایی مثل ساکت بودن یا خیره شدن به جایی در روزهای اول آزادی طبیعی است شما سعی کنید
با صحبت در مورد مسایل سرگرم کننده حال و هوای او را عوض کنید .
ترتیبی دهید که با دوستان مورد علاقه اشان بیشتر وقت بگذرانند.
به هیچ وجه فرد را از عواقب کاری که کرده نترسانید و سرزنش نکنید.
بگویید چقدر برایتان مهم است و از تلاش‌هایتان  برای آزادیش بگویید  تا احساس حمایت بیشتری از سوی شما داشته باشد.
و به مسایلی مثل تغذیه مناسب و فعالیت های لذتبخش هم برای فرد توجه کافی داشته باشید
و بالاخره نقش مشاور را برای گذار از این ایام جدی بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *