مسئولیت پذیری

responsible

پیروی صرف از دستورات، مسئولیت پذیری نیست:

آموزش مسئولیت پذیری، با ارزش ترین هدیه ای است که می توانیم به فرزندانمان ارزانی داریم. با چنین آموزشی آنها قادرند از خود مراقبت کنند، تجربه کسب کنند و انعطاف پذیر شوند. آنان به عزت نفس، خلق و خوی نیکو و مجموعه ای از هدف ها و ارزش ها نیاز دارند و برای رسیدن به این اهداف لازم است کودکان توانایی پذیرش مسئولیت داشته باشند.

حال ببینیم که مسئولیت چیست و چگونه می توانیم کودکانمان را مسئول پرورش دهیم. واژه مسئولیت از لحاظ لغوی به معنی توانایی پاسخ دادن و در عرف عام به مفهوم تصمیم گیری های مناسب و مؤثر است. پاسخ مناسب و مؤثر، پاسخی است که کودک را قادر می سازد تا به هدف هایی که موجب اعتماد به نفس او می شوند دست یابد یا به تقویت آنها بپردازد. تصمیم گیری مناسب در چارچوب هنجارهای اجتماعی و انتظارات خانواده و چه بسا جامعه از اوست، پس اتخاذ تصمیم بجا و مناسب موجب ایجاد روابط انسانی مثبت، افزایش ایمنی و موفقیت و آرامش و آسایش وی می شود.

کودک زمانی فردی مسئول به شمار می آید که با در نظر گرفتن هدف های خویش و نیازهای سایرین مانند افراد خانواده، مدرسه و جامعه عمل کند. والدین باید کودک را یاری دهند تا او به این ارزش ها برسد. والدینی که کودکان خود را با حس مسئولیت پذیری بزرگ می کنند، به موفقیت هایی دست خواهند یافت که آینده کودکشان را تضمین می کند. کودکی که با حس غیرمسئولانه و انتقادی بزرگ شود، اعتماد به نفس کمتری خواهد داشت. او به همه چیز با دید منفی می نگرد و در واکنش های خود و نحوه واکنش دیگران به خود پاسخ های غیرمنطقی خواهد داد.

یکی از مشکلاتی که کودکان در یادگیری مسئولیت دارند آن است که برخی اوقات تا زمانی که به پاداشی که سایرین قولش را به آنان داده اند نرسند به خشنودی درونی و شخصی دست نمی یابند. پس لازم به تذکر است که به آنان آموزش داده شود که همه پاداش ها را بلافاصله نمی توان دریافت کرد. به تدریج آنان پی می برند که انجام مسئولیت و احساسات خوش ناشی از آن، به هم وابسته اند. در آن هنگام است که نیاز آنان به پاداش های بیرونی (نظیر جایزه و تأیید دیگران) کاهش می یابد.

مسئول بودن، به این معنی است که کودک ناگزیر خواهد بود تصمیماتی بگیرد که زحمت دارد. بنابراین کودکی که از وی خواسته می شود وظایفی را انجام دهد، ممکن است اغلب مجبور شود که آن کارها را به جای فعالیت دیگری که سرگرم کننده یا خوشایندتر است انجام دهد و این کار موجب بلاتکلیفی یا دلخوری او از پذیرش مسئولیت های آتی شود. در این زمان والدین باید به کودکان بیاموزند که چگونه دست به انتخاب هایی بزنند که حتی ممکن است با انگیزه آنی، یا خوشحالی لحظه ای تعارض داشته باشد. بسیاری از کودکان خردسال رفتارهایی را بروز می دهند که در پی انگیزه آنی و زودگذر و ناشی از احساس ایمنی و اطمینان است. احساس امنیت، کودک را بر آن می دارد تا بی آن که نگران پیامدهای دردناک باشد احساساتش را ابراز کند.

مسئولیت امری ارثی نیست بلکه باید از طریق تجربه آموخته شود و این حس زمانی در کودک پدید می آید که به او مسئولیت داده شود، اثربخشی و بازخورد پاسخ های خویش را دریافت کند و در زمینه راه های گوناگون که در سایر موقعیت ها مناسب هستند اطلاعاتی داشته باشد.

می توان چیزهای زیادی از اشتباهات آموخت اما فرد چنانچه از کودکی نتواند یاد بگیرد که چرا کارش اشتباه بوده، یا به جای آن چه کاری می توانست انجام دهد، هرگز نمی تواند پیشرفت کند. پس برای کمک به کودکان در ابراز حس مسئولیت طی دوره کودکی و نوجوانی، والدین باید همچنان که درباره انتظارات خویش صراحت و ثبات دارند، بردبار و شکیبا نیز باشند.

رفتار مسئولانه کودکان می تواند قابلیت آنها را برای تصمیم گیری های مؤثر از زمانی به زمان دیگر و از کودکی به کودکی دیگر تغییر دهد. برای آموزش این امر مهم کودکان باید هرچه زودتر و تا حدامکان هرچه بیشتر فرصت های تصمیم گیری داشته باشند. آنان ممکن است به علت بی تجربگی، کمی سن و عدم اعتماد دیگران به آنها، این مرحله از تکامل را بدون هیچ تجربه ای پشت سر بگذارند.

تردید شخصی که در تصمیم گیری و مسئولیت پذیری در یک امر کوچک قادر به انتخاب نیست، سایرین را ناگزیر می سازد که مسئولیت انتخاب کردن را به عهده بگیرند. اغلب اوقات، انگیزه والدین این است که کودکان قادر نیستند آنچه را که می خواهیم به آنان بیاموزیم، فراگیرند. کودکان در این مواقع آنقدر ابراز رنج و ناراحتی شدید می کنند تا سرانجام خودمان مسئولیت انجام کارشان را برعهده می گیریم. با این کار فرصت یادگیری را از آنان می گیریم و آنچه را که موجب تکامل کفایتشان می شود از دست می دهند و دیگر مسئولیت انجام وظیفه ای که از آنان انتظار می رود را نخواهند داشت. پس والدین باید تحمل داشته باشند، عملکرد فرزندشان را آن طور که واقعاً هست ارزیابی کنند و تصمیماتی بگیرند که با نیازهای کودک سازگار است. والدین الگوی مسئولیت پذیری به حساب می آیند؛ والدین غیرمسئول نمی توانند مسئولیت پذیری را به کودکان خویش بیاموزند. والدینی که سایرین را مسبب مشکلات خویش می دانند متزلزل اند، فراموش کارند، بازیچه دیگران قرار می گیرند و از سایرین می خواهند که به جای ایشان تصمیم بگیرند. آنان برای کودکان خویش الگوی بی مسئولیتی محسوب می شوند و نمی توان مسئولیت را به کودکانی که والدین شان غیرمسئولانه عمل می کنند، آموخت.

کودکان با مشاهده طرز رفتار پدر و مادر با یکدیگر، مسئولیت پذیری را فرا می گیرند. چنانچه والدین در قبال هم احساس مسئولیت کنند و روش آزادانه، صادقانه و صریح در خانواده حکمفرما باشد، فرزندان بسیار آسان تر عهده دار مسئولیت می شوند. کودکانی که مشاهده می کنند والدین شان تعارض ها را به شیوه ای مسالمت آمیز حل می کنند، همان رفتار را الگوی خویش قرار می دهند. اگر انتظارات والدین از کودکان قاطع و صریح باشد پیوسته برحسب نتایج رفتار آنان عکس العمل نشان دهند، رفتار شایسته شان را با پاداشی تقویت کنند و به وعده های خویش وفا نمایند، کودکان معتقد خواهند شد که مسئولیت پذیر بودن فضیلتی محسوب می شود.

 چه زمانی می توان گفت، کودکان مسئول بار آمده اند:

اینکه کودکان صرفاً از دستورات خوب پیروی می کنند، مسئول بودن به شمار نمی آید. مسئول بودن به این معنی است که کودک با توجه به تجربه خویش و آگاهی از انتظارات والدین و مربی موقعیت ها را ارزیابی کند و به طور مستقل تصمیم بگیرد تا براساس آن به انتخابی شایسته دست بزند. والدین و معلمانی که دائم به کودکان دستور می دهند و از این که می بینند آنان دستوراتشان را اجرا می کنند، به خود می بالند، لزوماً نحوه مسئول بودن را به کودکان یاد نمی دهند. کودکی که مسئولیت پذیری را آموخته است، ویژگی هایی دارد.

– وظایف تعیین شده خویش را بدون نیاز به یادآوری انجام می دهد.

– برای آنچه انجام می دهد، علت های منطقی دارد.

– از بین راه های مختلف، راهی را که زودتر به جواب و به هدف برسد برمی گزیند.

– آنچه را که قول انجام دادنش را می دهد، به پایان می رساند.

– بدون جر و بحث زیاد، به محدودیت هایی که والدین برایش قائل می شوند احترام می گذارد و آنها را رعایت می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *