درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
روان درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد[1] که به اختصار ACT نامیده میشود نوعی رفتار درمانی تجربی مبتنی بر ذهن آگاهی- توجه آگاهی میباشد. در درمان مبتنی بر ACT، مراجعان از طریق شش فرآیند اساسی هدایت میشوند تا تمام تجربیات، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را همان گونه که هستند تجربه کنند.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در سال 1986 توسط پروفسور استیون هِیز[2] معرفی شد. مطالعات بسیاری اثر بخشی و فایده این درمان را تایید کردهاند. ACT که به صورت “اکت” خوانده میشود یک مخفف خوبی است به معنی “عمل”، که همانند معنای لغوی آن، تاکید بر عمل کردن و اقدام دارد. زیرا این نوع عملکرد در باره انجام اقدامات و اعمال موثری است که به واسطه عمیقترین ارزشهای انسانی هدایت میشوند. آن هم در شرایطی که به طور کامل آماده و متعهد به ادامه مسیر ارزشی خود هستیم.
هدف درمانی ACT ایجاد زندگی شخصی و پرمعناست در حالیکه مراجع رنج موجود در آن زندگی را پذیرفته و برای افزایش کیفیت زندگی خود متعهد میشود.
ناگفته نماند که تا فرد شروع میکند خودش را برای ساختن چنین زندگی آماده کند با انواع تجربههای درونی نامطلوب روبرو میشود که این تجربهها میتوانند شامل افکار، تصورات، احساسات و خاطرات باشد. در این زمان درمانگر متعهد به درمان ACT برای ادارهی این تجربیات درونی مهارتهای موثری را به مراجع میآموزد.
در این تکنیک به مراجع میآموزد که در لحظهی اکنون زندگی کند به جای اینکه در افکار خودش غرق شود. به جای کنترل احساسات منفی، روابط خودش را با آن احساسات تغییر دهد به نوعی که تاثیر آنها بر زندگی فرد کمتر شود.
فرضیات مربوط به این نوع درمان و نظریه چهارچوب رابطه نشان دهندهی شیوهای متفاوت است که به درد و رنج انسان میپردازد.
بطور مثال : اگر اضطراب بخشی از زندگی عادی یک انسان شود که نتواند از آن دوری کند و یا اینکه دوری کردن باعث اضطراب شود، نتیجتا این افزایش اضطراب باعث کاهش کیفیت نوع زندگی بیمار میشود.
از اینرو درمانگر به مراجع کمک میکند که راهی برای پذیرش این اضطراب بیابد. البته ناگفته نماند که این طرز فکر جدید نیست چرا که مادر بزرگها هم وقتی میخواستند نصیحت کنند میگفتند : خم به ابرو نیاور، مشکلات را تحمل کن و به مسئولیتهایت همچنان با دقت عمل کن.
در حقیقت در درمان مبتنی بر پذیرش، درمانگر در جهت تغییر افکار اضطراب آور اقدام نمیکند بلکه به وی کمک میکند که مراجع اضطراب خود را به طور معمول کاهش دهد. به عبارتی این زمان به جای تلاش بر روی کاهش عوارض حاصل از اضطراب، بر بهبود رفتار تمرکز دارد.
نظریه چهارچوب رابطهای
از لحاظ نظری، ACT در نظریه چهارچوب رابطهای ریشه دارد و بر این نکته تاکید دارد که بخش عمدهای از رنج انسانی ناشی از ماهیت دو سویه و عموما ارزش گذار زبان انسانهاست. نظریه چهارچوب ارتباطی به این نکته اشاره دارد که قدرت استدلال که ما را اشرف مخلوقات کرده است دقیقا همان چیزی است که ما را در دام رنج هیجانی میاندازد.
یعنی توانایی ما انسانها برای برنامه ریزی، پیش بینی، ارزیابی و برقراری ارتباط کلامی و مرتبط کردن رویدادها و محرکها به یکدیگر هم به ما کمک میکند و هم به ما آسیب میزند.
زبان بشر یک سیستم بسیار پیچیده از نشانههایی است که شامل کلمات، تصاویر، صداها، حالات صورت و حرکات بدن میشود. ما این زبان را در دو بعد بکار میگیریم : ابعاد عمومی و ابعاد خصوصی
استفاده عمومی از زبان شامل صحبت کردن، مکالمه، تقلید، حالات صورت، آواز خواندن، نوشتن، نقاشی کردن، رقصیدن و غیره است .
استفاده خصوصی نیز شامل تفکر، تخیل، رویا پردازی، برنامه ریزی و غیره میباشد.
یک بعد خصوصی، استفاده از زبان شناخت است.
حالا واضح است که ذهن یک چیز یا شئی نیست بلکه مجموعهای پیچیده از فرایندهای شناختی نظیر تحلیل، مقایسه، ارزیابی و برنامه ریزی، یادآوری و تصور است که همگی متکی به زبان بشر هستند. بنابر این اصطلاح ذهن در درمان پذیرش و تعهد به عنوان استفادهای برای زبان بشر به کار میرود.
فرض ACT بر آن است که فرآیندهای روان شناختی ذهن یک انسان نرمال، مانند یک شمشیر دو لبه است که دیر یا زود باعث ایجاد رنج روان شناختی خواهد شد.
یعنی از یک سو زبان به ما کمک میکند که نقشهها و الگوهای آینده دنیا را بسازیم و آینده را پیش بینی کنیم و برای آن برنامهریزی کنیم و دانش خود را به اشتراک بگذاریم.
از سوی دیگر ما از زبان استفاده میکنیم تا دروغ بگوییم، دیگران را فریب دهیم، تهمت و افترا و جهالت را اشاعه دهیم، سلاح کشتار جمعی و کارخانه آلاینده محیط زیست بسازیم.
از همه مهمتر خود را با تصور یک آینده ناخوشایند بترسانیم و دست به یک مقایسه، قضاوت، محکوم کردن و انتقاد از خود و دیگران بزنیم.
زبان بشر به طور طبیعی منجر به رنج روان شناختی برای همه انسانها میشود.
اجتناب تجربهای
ما از طریق فرآیندی که اجتناب تجربهای[4] نام دارد برای مواجهه با افکار و احساسات خود آماده میشویم و از اجتناب کردن به عنوان راهبردی استفاده میکنیم تا اضطراب و رنج هیجانی را تجربه نکنیم.
نتایج پژوهشهای زیادی نشان میدهد که اجتناب تجربهای در بلند مدت باعث بروز اختلالهای زیر میشود : اضطراب، افسردگی، عملکرد شغلی پایین، سوء مصرف مواد، کیفیت پایین زندگی، رفتارهای جنسی پرخطر و اختلال شخصیتی مرزی و غیره.
رویکرد پذیرش و تعهد فقط وقتی راهبردهای اجتناب را هدف قرار میدهد که مراجع از آنها به نوعی استفاده میکند که پرتکرار میباشد و الگوی قالب رفتاری شخص شده است.
محورهای فرآیندهای مداخلات درمانی ACT
1- افزایش توانایی پذیرش تجربیات خصوصی ناخواسته که قابل کنترل نیستند.
2- تعهد به داشتن یک زندگی ارزشمند و قدم برداشتن در جهت ایجاد آن.
بهترین اثر بخشی رویکرد پذیرش و تعهد در درمان اختلالهای خاص
رویکرد ACT، فراتشخیصی میباشد و به مراجعان برچسب اختلال نمیگذارد. اما کارآیی آن در طیف وسیعی از اختلالات بالینی و برخی مشکلات پزشکی ثابت شده است.
از جمله : افسردگی، اختلال وسواس فکری، استرس شغلی، اضطراب، استرس ناشی از ابتلا به سرطان و اختلال استرس پس از سانحه[5] (PTSD)، اسکیزو فرنی، وزوز گوش، مصرف هروئین و ماری جوانا و غیره.
از طرفی میتوان از این درمان در قالب روان درمانی در طیف وسیعی از شرایط بالینی استفاده کرد. از جمله در درمان فردی، زوج درمانی، گروه درمانی به صورت کوتاه مدت و بلند مدت.
هدف از درمان ACT
هدف از این درمان، ایجاد یک زندگی پر بار و معنادار و در عین حال پذیرش رنجی است که زندگی با خود دارد.
تنها از طریق اقدامات مبتنی بر ارزش است که میتوانیم یک زندگی پربار داشته باشیم. البته مادامی که برای این زندگی تلاش میکنیم با موانع مختلفی در قالب تجربههای شخصی ناخواسته و ناخوشایند مواجه خواهیم شد. مانند افکار، تصورات، احساسات، ادراک و تکانهها و خاطرات منفی.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، برای مدیریت این تجربههای شخصی از مهارتهای توجه آگاهی/ذهن آگاهی (mind fullness) استفاده میکند.
توجه آگاهی/ذهن آگاهی Mind Fullness
این اصطلاح یعنی “توجه خود را به طور آگاهانه، با گشودگی و علاقه و پذیرش به تجربهای که در این جا و اکنون دارید معطوف نمایید”.
یعنی زندگی در لحظه، به جای غرق شدن در افکار و درگیر شدن با آنچه در حال انجامش هستید و فضا دادن به هیجانات ناخوشایند همانطور که هستند بدون درگیر شدن و میل به کنترل آنها.
وقتی تجربههای شخصی خود را با گشودگی و پذیرش مشاهده کنیم حتی خاطرات، احساسات افکار و ادراکات دردآور نیز کمتر مهیب و تحمل ناپذیر به نظر میرسند.
به این ترتیب mind fullness به ما کمک میکند تا رابطهی خود را با افکار و احساسات دردناکمان به نوعی تغییر دهیم که تاثیر و نفوذ کمتری بر زندگیمان داشته باشند.
فرآیندهای اصلی درمان مبتنی بر ACT
برای افزایش اتعطاف پذیری و بهبود روان شناختی مراجع، از شش فرآیند زیر استفاده میشود. لذا این نوع درمان را، درمان فرآیند محور میگویند.
1- فرآیند اول : هم جوشی زدایی افکار
فکر را از عمل جدا میکند و بر ناکارآمدی اجتناب تجربی تاکید دارد.
چراکه بیمار معمولا تمایل خاص دارد که افکار، تصورات و هیجانات خودش را واقعی تصور کند. نهایتا در این فرآیند بیمار یاد میگیرد که فکر، فقط فکر است و میتواند بیاید و برود.
2- فرآیند دوم : پذیرش و خنثی سازی روانی
به این معنی که مراجع رفت و آمد افکار را مجاز میداند بدون اینکه با آنها مبارزه کند و یا از بروز آنها جلوگیری کند (خنثی سازی)
3- فرآیند سوم : تماس با لحظه حال
در این فرآیند، مراجع به جای فرار از آنچه الان در جریان است باید آگاه باشد از اینجا و اکنون آگاهی داشته باشد و با آسودگی خاطر، حال خود را بپذیرد.
4- فرآیند چهارم : خویشتن مشاهده گر
اینکه مراجع به حس بهتری از خودش برسد و بداند و تشخیص بدهد که در چه مسیری در حال حرکت است.
آیا مسیرش هدفمند و با نشاط است یا برعکس زندگیاش همراه با درد و رنج است؟
5- فرآیند پنجم : ارزشها
روان درمانگر کمک میکند که مراجع ارزشهایش را شفاف سازی کند و اینکه چه چیزهایی برایش ارزش واقعی دارند و مهم هستند. در حقیقت ارزشهایش را کشف کند و نتیجتا مسیر منتخب زندگیاش را بیابد.
6- فرآیند ششم : عمل متعهدانه
در این فرآیند اقدام متعهدانه برای رسیدن به اهدافی که شفاف سازی شدهاند صورت میگیرد.
نتیجهای که در نهایت طی این شش فرآیند برای مراجع حاصل میشود این است که انعطاف پذیری او افزایش یافته و انعطاف پذیری روانشناختی او بهبود مییابد.
در هر جلسه روان درمانگر میتواند بر یک یا دو فرآیند متمرکز شود که نتیجتا آگاهی ذهنی فرد افزایش و پذیرش ایجاد میشود. این اتفاق به دنبال تعدیل در عملکرد درونی مراجع مثل افکار، احساسات، خاطرات و غیره اتفاق میافتد.
شکل اجرای ACT
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند به شیوههای مختلف براساس ارائه مشکلات مراجع متفاوت باشد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اغلب در 10 -12 جلسه درمان اجرا میگردد که مبتنی بر ذهن آگاهی است. با ذهن آگاهی بیمار نحوه برقراری ارتباط را با محتوای روانی دشوار خودش تغییر میدهد.
یا اینکه نوع درمان، شفاف سازی ارزشهاست که در ابتدای درمان صورت میگیرد تا توانایی مراجع به منظور دنبال کردن مسیرهای رفتار ارزشمدار افزایش پیدا کند.