چرا مردان احساسات خود را بروز نمی‌دهند؟ راهنمای شناخت و غلبه بر سکوت و پرخاشگری

چرا مردان احساسات خود را بروز نمی‌دهند؟ راهنمای شناخت و غلبه بر سکوت و پرخاشگری
فهرست مطالب
کلینیک روانشناسی آفتاب در کنار شماست

در صورت نیاز به مشاوره و تراپی، همین الان با ما تماس بگیرید تا مناسب‌ترین رویکرد و متخصص را به شما معرفی کنیم!

در یک سوی اتاق، زنی نشسته است که با ناامیدی و خستگی می‌گوید: «او هیچ‌وقت با من حرف نمی‌زند. نمی‌دانم در سرش، در قلبش چه می‌گذرد. انگار یک دیوار نامرئی بین ماست.» در سوی دیگر همان اتاق، مردی قرار دارد که در درون خود، فشار سنگین استرس کاری، نگرانی‌های مالی و شاید حتی غمی پنهان را احساس می‌کند، اما تنها واکنشی که از خود نشان می‌دهد، سکوت، بی‌حوصلگی، یا یک انفجار خشم ناگهانی بر سر یک مسئله کوچک است.

این سناریوی دردناک و تکراری، داستان بسیاری از خانه‌ها و روابط است؛ یک بن‌بست ارتباطی که در آن یک طرف احساس تنهایی و طردشدگی می‌کند و طرف دیگر، در دنیای درونی خود محبوس شده است. به عنوان یک روانشناس زوجین، بارها و بارها با این الگو مواجه شده‌ام. در این مقاله از مرکز مشاوره آفتاب، می‌خواهیم به ریشه‌های عمیق این «ناتوانی در ابراز احساسات» در مردان بپردازیم، بفهمیم که این احساسات سرکوب‌شده چگونه به شکل‌های مخرب دیگری خود را نشان می‌دهند، و مهم‌تر از همه، راهکارهایی عملی برای خروج از این چرخه معیوب ارائه دهیم.

«مرد که گریه نمی‌کنه!»: ریشه‌های اجتماعی و تربیتی سکوت مردان

اولین و مهم‌ترین نکته‌ای که باید بدانیم این است: ناتوانی در ابراز احساسات، یک ویژگی ذاتی یا ژنتیکی مردانه نیست، بلکه یک مهارت آموخته‌نشده و در بسیاری موارد، یک رفتار سرکوب‌شده است. این مشکل ریشه در «شرطی‌سازی عاطفی» عمیقی دارد که پسران از همان دوران کودکی با آن مواجه می‌شوند. جامعه، فرهنگ و حتی خانواده‌ها، اغلب به طور مستقیم یا غیرمستقیم، به پسران پیام‌های مشخصی درباره احساسات می‌دهند:

  • احساسات نشانه ضعف است: جملاتی مانند «مثل دخترها گریه نکن!»، «مرد باش و خودت را جمع کن» یا «شکایت نکن»، به پسران می‌آموزد که ابراز آسیب‌پذیری، ترس یا غم، با هویت مردانه‌شان در تضاد است.
  • فقط برخی احساسات «مردانه» و قابل قبول هستند: در این جعبه محدود، «خشم» اغلب تنها احساسی است که برای مردان مجاز شمرده می‌شود. خشم، قدرتمند و فعال به نظر می‌رسد، در حالی که غم، منفعل و ضعیف تلقی می‌شود.
  • مردان باید حلال مشکلات باشند، نه اینکه خودشان مشکل داشته باشند: از مردان انتظار می‌رود که تکیه‌گاه، منطقی و مسلط بر اوضاع باشند. این فشار، فضایی برای اعتراف به سردرگمی، اضطراب یا ناتوانی باقی نمی‌گذارد.

این «آموزش‌های» نانوشته باعث می‌شود که مردان به تدریج ارتباط خود را با دنیای درونی‌شان از دست بدهند. آن‌ها یاد می‌گیرند که احساسات خود را نادیده بگیرند، سرکوب کنند و در نهایت، دیگر حتی نتوانند آن‌ها را به درستی شناسایی و نام‌گذاری کنند.

وقتی کلمات پیدا نمی‌شوند: خشم، سکوت و فرار به عنوان زبان جایگزین

انرژی روانی ناشی از احساسات، از بین نمی‌رود؛ بلکه تغییر شکل می‌دهد. وقتی یک فرد، واژگان، مهارت و اجازه درونی برای ابراز احساسات واقعی خود (مانند غم، ترس، ناامیدی، شرم یا اضطراب) را ندارد، این انرژی از مسیرهای جایگزین و اغلب مخرب، خود را نشان می‌دهد:

  • خشم و پرخاشگری: این شایع‌ترین و در عین حال گمراه‌کننده‌ترین جایگزین است. در روانشناسی، ما خشم را اغلب یک «احساس ثانویه» می‌دانیم. خشم مانند نوک یک کوه یخ است که از آب بیرون زده، در حالی که حجم اصلی یخ (احساسات واقعی و آسیب‌پذیرتر) در زیر آب پنهان است. برای مثال، مردی که از اخراج شدن می‌ترسد (ترس)، ممکن است این احساس را در خانه به شکل پرخاشگری نسبت به همسر و فرزندانش بروز دهد. ابراز خشم برای او بسیار امن‌تر و «مردانه‌تر» از اعتراف به ترس است.
  • سکوت و در خود فرورفتگی (Stonewalling): وقتی مرد با حجم زیادی از احساسات پیچیده روبرو می‌شود که نمی‌داند چگونه آن‌ها را پردازش و بیان کند، ساده‌ترین راه را انتخاب می‌کند: ساختن یک دیوار و پناه بردن به سکوت. این سکوت به معنای بی‌تفاوتی یا بی‌اهمیتی نیست. این رفتار که در روانشناسی به آن «سرریز شدن هیجانی» (Emotional Flooding) می‌گویند، یک مکانیزم دفاعی برای جلوگیری از انفجار است. او احساس می‌کند در حال غرق شدن است و سکوت، تنها راه برای روی آب ماندن است.
  • فرار به سمت عوامل بیرونی: یکی دیگر از راه‌های رایج برای بی‌حس کردن و فرار از مواجهه با احساسات دردناک، پناه بردن به عوامل بیرونی است. این فرار می‌تواند خود را در قالب‌های مختلفی نشان دهد:
  • کار بیش از حد (Workaholism): غرق کردن خود در کار، راهی عالی برای اجتناب از دنیای عاطفی خانه و درون است.
  • سرگرمی‌های افراطی: ساعت‌ها بازی کامپیوتری، تماشای بی‌پایان تلویزیون یا غرق شدن در شبکه‌های اجتماعی.
  • مصرف مواد: استفاده از الکل یا مواد مخدر به عنوان راهی برای آرام کردن موقتی اضطراب و دردهای درونی.
  • علائم جسمانی (Somatization): گاهی اوقات، بدن به جای زبان، شروع به صحبت می‌کند. سردردهای مزمن، مشکلات گوارشی، دردهای عضلانی و خستگی دائمی که ریشه پزشکی مشخصی ندارند، اغلب فریادهای بدن برای ابراز هیجانات و استرس‌های سرکوب‌شده هستند.

هزینه سنگین سکوت: تأثیر بر خود مرد و روابط او

این الگوی ارتباطی، هزینه‌های سنگینی برای همه به همراه دارد:

  • برای خود مرد: این سرکوب دائمی منجر به احساس تنهایی مزمن، افزایش خطر ابتلا به افسردگی و اضطراب، کاهش کیفیت زندگی و حتی مشکلات سلامتی جسمی ناشی از استرس می‌شود.
  • برای روابط عاطفی: شریک زندگی احساس طردشدگی، دوست‌داشته نشدن و ناامنی می‌کند. این فاصله عاطفی به تدریج صمیمیت جنسی را نیز از بین برده و چرخه تنش، درگیری و فاصله را تشدید می‌کند.
  • برای فرزندان: کودکان پدری را تجربه می‌کنند که یا از نظر عاطفی در دسترس نیست (ساکت) و یا ترسناک است (پرخاشگر). این الگو نه تنها یک رابطه سالم پدر و فرزندی را غیرممکن می‌سازد، بلکه به عنوان یک مدل ارتباطی ناسالم برای آینده خود فرزندان نیز عمل می‌کند.

نقشه راه تغییر: چگونه این چرخه را بشکنیم؟

خبر خوب این است که ابراز احساسات یک مهارت آموختنی است. این تغییر نیازمند تلاش و شجاعت از سوی مردان و صبر و حمایت از سوی شریک زندگی‌شان است.

راهکارهایی برای مردان:

  1. شناسایی و نام‌گذاری احساسات: اولین قدم، ساختن یک «واژگان عاطفی» است. شما نمی‌توانید چیزی را که نامش را نمی‌دانید، بیان کنید. با یک «چرخ احساسات» (Emotion Wheel) شروع کنید. در طول روز از خود بپرسید: «در این لحظه دقیقاً چه حسی دارم؟» آیا فقط «حالم بد است» یا احساس «ناامیدی»، «خستگی» یا «اضطراب» می‌کنم؟
  2. نوشتن (Journaling): نوشتن احساسات بر روی کاغذ، یک راه امن، خصوصی و فوق‌العاده مؤثر برای تمرین ابراز آن‌هاست. هیچ‌کس قرار نیست آن را بخواند. فقط اجازه دهید کلمات، بدون فیلتر و قضاوت، بیرون بیایند.
  3. با یک فرد مورد اعتماد شروع کنید: لازم نیست از ابتدا سفره دلتان را برای همه باز کنید. یک دوست صمیمی، یک برادر یا یک مشاور متخصص می‌تواند نقطه شروع امنی برای تمرین این مهارت باشد.
  4. این باور را درونی کنید: آسیب‌پذیری، قدرت است نه ضعف. به اشتراک گذاشتن احساسات واقعی، نشانه شجاعت و اعتماد به نفس است، نه نقص.

راهکارهایی برای شریک زندگی:

  1. فضای امن ایجاد کنید، نه فضای بازجویی: به جای جملات حمله‌ورانه‌ای مانند «چرا هیچ‌وقت حرف نمی‌زنی؟»، از جملات دعوت‌کننده و بدون قضاوت استفاده کنید: «احساس می‌کنم چیزی ناراحتت کرده. هر وقت آماده بودی، من اینجا هستم که فقط بهت گوش بدم.»
  2. از تلاش‌های کوچک او قدردانی کنید: اگر همسرتان ذره‌ای از احساساتش را بروز داد، حتی اگر ناشیانه و کوتاه بود، از او تشکر کنید. بگویید: «ممنونم که این رو به من گفتی. این برای من خیلی ارزش داره.» این تشویق، رفتار جدید او را تقویت می‌کند.
  3. به جای حل مسئله، فقط گوش دهید: مردان اغلب نگرانند که با ابراز مشکل، به عنوان فردی «ضعیف» یا «ناتوان» دیده شوند. به او اطمینان دهید که وظیفه شما حل کردن مشکل او نیست. فقط می‌خواهید کنارش باشید و او را بشنوید.

چه زمانی به کمک یک متخصص نیاز داریم؟

شکستن الگوهایی که یک عمر با ما بوده‌اند، کار آسانی نیست. اگر این الگوهای ارتباطی باعث ایجاد تنش‌ها و درگیری‌های جدی در روابط شما شده، یا اگر به عنوان یک مرد، احساس می‌کنید در دنیای احساسات خود گم شده‌اید و این موضوع بر سلامت روان و کیفیت زندگی شما تأثیر منفی گذاشته، کمک گرفتن از یک روانشناس می‌تواند یک نقطه عطف تعیین‌کننده باشد. درمان فردی برای یادگیری مهارت‌های مدیریت هیجان، و زوج‌درمانی برای اصلاح الگوهای ارتباطی، فضایی امن، تخصصی و ساختاریافته برای این تغییر فراهم می‌کند.

نتیجه‌گیری: ابراز احساسات، یک مهارت آموختنی است

در نهایت، به یاد داشته باشید که بیان احساسات یک ویژگی ذاتی زنانه نیست، بلکه یک مهارت حیاتی انسانی است که همه می‌توانند و باید آن را بیاموزند. هر قدم کوچکی که یک مرد در مسیر شناخت و ابراز دنیای درونی خود برمی‌دارد، نه تنها یک سرمایه‌گذاری بزرگ برای سلامت روان خودش است، بلکه هدیه‌ای ارزشمند به عمق و کیفیت روابطش و الگویی سالم برای نسل بعد خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات

برای رزرو نوبت فرم زیر را پر کنید

برای دریافت اطلاعات بیشتر و رزرو نوبت با ما تماس  بگیرید.