سالهاست که کتابها، فیلمها و مقالات بیشماری سعی کردهاند به این سوال قدیمی و به ظاهر پیچیده پاسخ دهند: مردها واقعاً از یک رابطه چه میخواهند؟ اغلب، پاسخها در کلیشههایی سادهانگارانه خلاصه شدهاند؛ از «مردان مریخی و زنان ونوسی» گرفته تا ایدههایی که نیازهای مردان را به غذا، فوتبال و سکوت تقلیل میدهند. به عنوان یک زوجدرمانگر که سالها شاهد پیچیدگیها و زیباییهای روابط انسانی در اتاق درمان بودهام، میخواهم به شما بگویم که حقیقت، بسیار عمیقتر، معنادارتر و خوشبختانه، قابل درکتر از این کلیشههاست.
هدف این مقاله، ارائه یک نقشه راه جادویی یا فرمولی یکسان برای همه مردان نیست. بلکه سفری است به اعماق روانشناسی مردان تا با هم نیازهای روانی بنیادینی را بکاویم که درک و برآورده کردن آنها، میتواند کلید ساختن یک رابطه عمیق، پایدار و سرشار از صمیمیت باشد. این یک کاوش علمی است، نه یک دستورالعمل مجلههای زرد.
فراتر از کلیشهها: سفری به اعماق روانشناسی مردان
پیش از هر چیز، باید یک اصل مهم را بپذیریم: مردان یک گروه یکپارچه و همسان نیستند. هر مردی، با تاریخچه، شخصیت و تجربیات منحصربهفرد خود، دنیایی متفاوت است. با این حال، روانشناسی تکاملی، علوم اعصاب و شرطیسازیهای اجتماعی به ما نشان میدهند که برخی نیازهای عاطفی و روانی، در مردان نقشی حیاتی و اغلب متفاوت از زنان ایفا میکنند.
درک این نیازها به معنای برتر دانستن یا نادیده گرفتن نیازهای زنان نیست. یک رابطه سالم، خیابانی دوطرفه است. این مقاله، تنها تلاشی است برای روشن کردن یک سوی این خیابان تا درک متقابل، که شالوده هر پیوند پایداری است، آسانتر شود.
۷ راز کلیدی برای درک عمیق مردان در رابطه
در ادامه به هفت نیاز اساسی میپردازیم که مردان اغلب، آگاهانه یا ناآگاهانه، در یک رابطه بلندمدت به دنبال آن هستند.
راز اول: احترام و تحسین؛ سوخت موشک موفقیت او
اگر بخواهم تنها یک نیاز را به عنوان حیاتیترین نیاز عاطفی بسیاری از مردان معرفی کنم، آن احترام است. دکتر امرسون اگریش در کتاب پرفروش خود، «عشق و احترام»، به زیبایی توضیح میدهد که همانطور که زنان نیاز اولیه به احساس «عشق» دارند، مردان نیاز اولیه به احساس «احترام» دارند. برای یک مرد، احساس اینکه شریک زندگیاش به تواناییها، نظرات، تصمیمات و تلاشهایش احترام میگذارد، معادل دوست داشته شدن است.
این احترام نباید کورکورانه باشد، بلکه باید صادقانه باشد. وقتی او در مورد کارش با هیجان صحبت میکند، گوش دادن فعالانه شما و تحسین تلاشهایش (حتی اگر نتیجه هنوز مشخص نیست) به او احساس ارزشمندی میدهد. انتقاد مداوم، زیر سوال بردن دائمی تصمیماتش یا مسخره کردن ایدههایش در جمع، یکی از سریعترین راهها برای فرسایش صمیمیت و از بین بردن انگیزه اوست.
راز دوم: پذیرش؛ او را به چشم یک «پروژه برای تغییر» نبینید
یکی از بزرگترین ترسهای مردان در روابط بلندمدت، این است که شریک زندگیشان آنها را نه به خاطر کسی که هستند، بلکه به خاطر پتانسیلی که برای «تغییر» دارند، انتخاب کرده باشد. هیچکس دوست ندارد احساس کند یک پروژه ساختمانی ناتمام است که شریکش دائماً در حال تلاش برای اصلاح و بازسازی آن است.
پذیرش به معنای نادیده گرفتن رفتارهای مخرب یا کنار آمدن با مشکلات جدی نیست. بلکه به معنای پذیرفتن شخصیت، علایق و ویژگیهای بنیادین اوست. اینکه به او اجازه دهید علایق شخصیاش را دنبال کند، با دوستانش وقت بگذراند و مجبور نباشد برای جلب رضایت شما، خود واقعیاش را پنهان کند، به او احساس امنیت روانی عمیقی میبخشد.
راز سوم: امنیت عاطفی؛ فضایی امن برای آسیبپذیر بودن
جامعه از کودکی به پسران آموزش میدهد که «مردها گریه نمیکنند»، «قوی باش» و احساسات خود را بروز نده. این شرطیسازی اجتماعی باعث میشود بسیاری از مردان در به اشتراک گذاشتن ترسها، نگرانیها و آسیبپذیریهای خود با مشکل مواجه شوند. آنها میترسند که اگر ضعف خود را نشان دهند، ضعیف، بیکفایت یا نامردانه به نظر برسند.
یک رابطه سالم، پناهگاهی است که در آن این نقابها فرو میریزد. مردان به شدت به یک شریک عاطفی امن نیاز دارند؛ کسی که بتوانند بدون ترس از قضاوت، تمسخر یا استفاده شدن از آن اطلاعات در دعواهای آینده، عمیقترین احساسات خود را با او در میان بگذارند. وقتی او از یک شکست کاری یا یک ترس قدیمی صحبت میکند، پاسخ شما تعیینکننده است. آیا با همدلی گوش میدهید یا با راهحلهای فوری حرفش را قطع میکنید؟ آیا او را دلداری میدهید یا به او میگویید “این که چیزی نیست”؟ ایجاد این فضای امن، کلید صمیمیتی است که بسیاری از زوجها در آرزوی آن هستند.
راز چهارم: یک شریک و همتیمی، نه یک مادر یا مدیر
در پویایی روابط، نقشها به راحتی میتوانند جابجا شوند. گاهی اوقات، زنان به دلیل طبیعت مراقبتگر خود یا به دلیل الگوهای ناکارآمد، ناخواسته نقش یک «مادر» یا «مدیر» را برای شریک زندگی خود ایفا میکنند. یادآوری مداوم وظایف، امر و نهی کردن، یا مدیریت تمام جنبههای زندگی او، شاید در کوتاهمدت کارها را راه بیندازد، اما در بلندمدت جذابیت و برابری را در رابطه از بین میبرد.
مردان به دنبال یک همتیمی هستند؛ یک شریک برابر که در کنارشان بایستد تا با هم با چالشهای زندگی روبرو شوند. آنها میخواهند احساس کنند که شما به توانایی آنها برای مدیریت زندگیشان اعتماد دارید. این به معنای عدم تقسیم وظایف نیست، بلکه به معنای انجام آن از جایگاه شراکت و همکاری است، نه از جایگاه ریاست و کنترل.
راز پنجم: قدردانی و دیده شدن؛ «متشکرم» معجزه میکند
همه انسانها نیاز دارند که تلاشهایشان دیده و قدردانی شود. این نیاز در مردان، که اغلب هویت خود را با تواناییشان در «تأمین کردن» و «حل کردن مشکلات» گره میزنند، بسیار پررنگ است. این تأمین کردن لزوماً مالی نیست؛ میتواند تأمین امنیت عاطفی، حل یک مشکل در خانه یا حتی انجام یک کار کوچک باشد.
یک «متشکرم» ساده و صمیمانه برای کاری که انجام داده، یا به زبان آوردن اینکه چقدر از تلاش او برای خانواده قدردانی میکنید، میتواند تأثیری شگرف بر انگیزه و حال خوب او داشته باشد. قدردانی به او این پیام را میدهد که حضور و تلاشش معنادار و ارزشمند است و این یکی از قویترین محرکها برای ادامه دادن است.
راز ششم: اعتماد و استقلال؛ به فضای شخصی او احترام بگذارید
اعتماد، اکسیژن یک رابطه سالم است. بدون آن، رابطه به سرعت دچار خفگی میشود. مردان نیاز دارند که شریک زندگیشان به آنها اعتماد داشته باشد. چک کردن مداوم گوشی، حسادتهای بیمورد، یا بازجویی پس از هر بار بیرون رفتن با دوستان، به سرعت پایههای اعتماد را سست میکند.
بخشی از این اعتماد، در احترام به استقلال و فضای شخصی او نمود پیدا میکند. هر فردی در رابطه نیاز دارد که بخشی از هویت فردی خود را حفظ کند. این شامل داشتن سرگرمیها، دوستان و زمانی برای تنهایی است. یک شریک سالم، این فضا را به رسمیت میشناسد و آن را تهدیدی برای رابطه نمیبیند، بلکه آن را نشانهای از سلامت فردی و در نتیجه، سلامت رابطه میداند.
راز هفتم: صمیمیت فیزیکی و احساس خواستنی بودن
این مورد بسیار فراتر از صرفاً رابطه جنسی است. برای بسیاری از مردان، صمیمیت فیزیکی یک زبان اصلی برای ابراز و دریافت عشق است. در آغوش گرفتن، بوسیدن، گرفتن دست و البته، رابطه جنسی، راههایی هستند که آنها از طریق آن احساس اتصال، پذیرش و خواستنی بودن میکنند.
وقتی یک مرد از نظر فیزیکی توسط شریکش طرد میشود، اغلب آن را به صورت یک طرد عاطفی عمیق تفسیر میکند. پیشقدم شدن زن برای ابراز محبت فیزیکی یا شروع رابطه جنسی، میتواند پیامی بسیار قدرتمند برای او داشته باشد: “تو برای من جذاب هستی و من تو را میخواهم.” این احساس خواستنی بودن، نقشی کلیدی در عزت نفس و رضایت او از رابطه ایفا میکند.
ارتباط، کلید اصلی: چگونه این رازها را در عمل به کار ببریم؟
دانستن تمام این موارد، بدون یک عنصر حیاتی، بیفایده است: ارتباط مؤثر. شما یک ذهنخوان نیستید و او نیز همینطور. به جای حدس زدن نیازهای یکدیگر، فضایی برای گفتگوی صادقانه ایجاد کنید. از او بپرسید چه چیزی باعث میشود احساس احترام و عشق کند. شما نیز نیازها و احساسات خود را با شفافیت و بدون سرزنش بیان کنید. گوش دادن فعال، همدلی و تلاش برای درک دنیای یکدیگر، پلی است که این دانش را به یک تجربه زنده و پویا در رابطهتان تبدیل میکند.
چه زمانی برای درک یکدیگر به کمک نیاز دارید؟
گاهی اوقات، الگوهای ارتباطی منفی آنقدر ریشهدار شدهاند یا زخمهای گذشته آنقدر عمیق هستند که تلاشهای دو نفره به بنبست میخورد. اگر احساس میکنید:
- گفتگوهایتان همیشه به دعوا ختم میشود.
- یک دیوار شیشهای از سکوت و فاصله بین شما وجود دارد.
- نیازهای هر دو طرف به طور مداوم نادیده گرفته میشود و رنجش در حال انباشته شدن است.
- اعتماد از بین رفته و حسادت و کنترل جای آن را گرفته است.
در این صورت، کمک گرفتن از یک زوجدرمانگر میتواند یک گام شجاعانه و هوشمندانه باشد. یک متخصص میتواند فضایی امن و بیطرف برای شما فراهم کند تا الگوهای خود را بشناسید، مهارتهای ارتباطی جدیدی بیاموزید و دوباره راهی برای درک و شنیدن یکدیگر پیدا کنید.
سخن پایانی: درک متقابل، یک خیابان دوطرفه است
در نهایت، «راز» بزرگی در کار نیست. موفقیت یک رابطه در تلاش آگاهانه، مداوم و دوطرفه برای درک، احترام و برآورده کردن نیازهای عمیق یکدیگر نهفته است. این مقاله، تلاشی بود برای روشن کردن بخشی از نقشه روانشناختی مردان. یک رابطه سالم و پایدار، رقصی هماهنگ است که در آن هر دو شریک، همزمان هم یاد میگیرند و هم آموزش میدهند. با عشق، کنجکاوی و تعهد، میتوانید ملودی منحصربهفرد رابطه خود را بنوازید و پیوندی عمیقتر و پایدارتر از همیشه بسازید.