در طرحواره درمانی، ۱۸ طرحواره ناسازگار اولیه وجود دارد که به پنج حوزه تقسیم میشوند:
- طرد و بریدگی
- خودگردانی و عملکرد مختل
- محدودیتهای مختل
- دیگرمحوری (هدایت شدن توسط دیگران)
- گوش به زنگی بیش از حد و بازداری
بعد از خواندن این مقاله، قادر خواهید بود به سوالات زیر پاسخ دهید:
- طرحوارههای ناسازگار اولیه چیست؟
- چگونه یک طرحواره خاص را توسعه میدهیم؟
- پنج نیاز اصلی عاطفی ما چیست؟
- چهار نوع تجربه که میتواند طرحوارهها را در دوران کودکی ایجاد کند، کدامند؟
- هر طرحواره چگونه در دوران کودکی توسعه مییابد؟
- ارتباط الگوها و رفتارهای بزرگسالان با هر طرحواره چیست؟
- سه نوع محرومیت عاطفی چیست؟
- کدام طرحوارهها راحتتر یا سختتر درمان میشوند؟
- کدام طرحوارهها معمولاً با هم دیده میشوند؟
طرحواره چیست؟
طرحوارهها (به طور کلی) باورهای ما درباره خودمان، دنیای اطرافمان و دنیای دیگران را در بر میگیرند. این باورها در پسزمینه آگاهی ما عمل میکنند، اما تأثیر زیادی بر حس خود، انتظاراتمان از زندگی و کیفیت روابطمان دارند.
شما میتوانید طرحوارهها را به عنوان چارچوبهایی تصور کنید که از طریق آنها تجربیات زندگی خود را سازماندهی و تفسیر میکنیم. طرحوارهها همیشه منفی یا ناسازگار نیستند. با این حال، دکتر جفری یانگ تمرکز مدل خود را بر طرحوارههای ناسازگار اولیه قرار داده است. از این پس، ما کلمات طرحواره و طرحوارههای ناسازگار اولیه را به صورت مترادف استفاده خواهیم کرد.
بیایید با تعریف اصلی از کتاب “طرحواره درمانی: راهنمایی برای کارورزان” شروع کنیم.
طرحواره ناسازگار اولیه یک الگوی گسترده و فراگیر است که شامل خاطرات، احساسات، شناختها و احساسات بدنی درباره خود و روابط فرد با دیگران میشود، که در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده و در طول عمر فرد گسترش مییابد و به میزان قابل توجهی ناکارآمد است.
مهم است که توجه داشته باشیم که به گفته یانگ، طرحوارهها شامل رفتارهای خاص نمیشوند. این به این دلیل است که رفتارها به عنوان پاسخ به طرحوارهها در نظر گرفته میشوند نه به عنوان بخشی از طرحوارهها.
چگونه طرحوارههای ناسازگار در دوران کودکی ایجاد میشوند؟
ممکن است به نظر برسد که باورهای ناسازگار به دلیل تجربیات تروماتیک ایجاد میشوند. این معمولاً درست است، اما همیشه چنین نیست. طرحوارهها زمانی تشکیل میشوند که یکی (یا بیشتر) از نیازهای اصلی انسانی ما برآورده نشوند. یانگ پنج نیاز عاطفی اصلی را بیان میکند:
- عشق و تعلق خاطر امن به دیگران (شامل ایمنی، ثبات، پرورش و پذیرش)
- خودمختاری، شایستگی و حس هویت
- آزادی برای بیان نیازها و احساسات معتبر
- خودجوشی و بازی
- محدودیتهای واقعگرایانه و خودکنترلی
به عنوان مثال، زمانی که کودکی بزرگ میشود، تا حد زیادی به مراقبان خود وابسته است تا این نیازهای عاطفی را برآورده کنند. روابط سمی با مراقبان میتواند تأثیر زیادی بر نحوه رشد کودکان داشته باشد.
مهم است که توجه کنیم که طرحوارهها به دلیل تجربیات سمی مکرر در دوران کودکی یا نوجوانی شکل میگیرند. بنابراین، اگر والدین در یک موقعیت خاص نتوانند نیازهای کودک خود را برآورده کنند، این نشانگر این نیست که کودک طرحوارههای ناسازگار خاصی را توسعه خواهد داد. علاوه بر این، خلق و خوی کودک نیز نقش مهمی در رشد او دارد.
از یک سو، هر کودک به شیوهای منحصر به فرد محیط را درک و به آن واکنش نشان میدهد. از سوی دیگر، ویژگیهای شخصیتی کودک ممکن است او را مستعدتر به ایجاد رفتارهای خاص در زمینههای اجتماعی مختلف کند.
حوزه اول: طرد و بریدگی
طرد و بریدگی اولین حوزه از پنج حوزه طرحواره در مدل طرحواره درمانی دکتر جفری یانگ است. این حوزه با مفهوم تعلق ناایمن ارتباط نزدیک دارد، بیشتر به این دلیل که افرادی که این نوع طرحواره را دارند، توانایی برقراری پیوندهای امن با دیگران را ندارند.
در واقع، نیازهای عشق، حمایت، راهنمایی و تعلق توسط اشخاص مراقب در دوران کودکی اولیه برآورده نشده است. در طول زندگیشان، آنها همچنان باور دارند که این نیازها توسط دیگران برآورده نخواهد شد.
طرحوارههای این حوزه با تجربیات تروماتیک دوران کودکی مرتبط هستند. بنابراین، افرادی که این طرحوارهها را توسعه میدهند، معمولاً از خانوادههای غیرقابل پیشبینی، سرد، طردکننده، منزوی یا بدرفتار هستند.
بعدها در بزرگسالی، آنها تمایل دارند که تجربیات تروماتیک گذشته خود را بازسازی کنند. به طور خاص در روابط، آنها معمولاً شریکهایی را انتخاب میکنند که شبیه به والدینشان با آنها رفتار کند.
در طرحواره درمانی جفری یانگ این حوزه شامل پنج طرحواره ناسازگار است:
طرحواره رهاشدگی
طرحواره رها شدگی با بیثباتی و عدم پیشبینی روابط نزدیک تعریف میشود. افرادی که این طرحواره را توسعه دادهاند، اضطراب مزمنی درباره از دست دادن عزیزان خود دارند. آنها تصورات اغراقآمیزی دارند درباره اینکه افراد مهم زندگیشان در نهایت آنها را ترک خواهند کرد (مثلاً برای پیدا کردن کسی بهتر از آنها یا به دلیل مرگ).
علاوه بر ترس از رهاشدگی، افراد دارای این طرحواره ممکن است واکنشهای منفی قوی مانند خشم یا افسردگی به از دست دادن واقعی یا تصور کردن از دست دادن نشان دهند.
برای جلوگیری از هرگونه طرد، بیثباتی و قطع ارتباط، افرادی که این طرحواره را دارند، تمایل دارند در روابط خود وابسته، نیازمند، حسود و کنترلگر باشند. آنها ممکن است تحمل تنها بودن را نداشته باشند. به طور متناوب، بعضی از افراد با این طرحواره ممکن است به طور کلی از روابط صمیمی اجتناب کنند تا از احتمال آسیب دیدن بوسیله تمام شدن این روابط جلوگیری کنند.
علیرغم تلاشهای قوی برای جلوگیری از ترک شدن توسط عزیزان، افراد با طرحواره رهاشدگی اغلب تصمیم میگیرند وارد روابطی شوند که فاقد امنیت، تعهد و دسترسی به فرد مقابل است.
تناقض؛ آنها از رهاشدگی میترسند اما شریکهایی را انتخاب میکنند که احتمالاً آنها را ترک خواهند کرد. طرحواره رهاشدگی معمولاً در افرادی با اختلال شخصیت مرزی دیده میشود و اغلب با طرحوارههای سرسپردگی، وابستگی و نقص / شرم ترکیب میشود.
طرحواره بی اعتمادی و سوءرفتار
طرحواره بی اعتمادی و سوءرفتار با باور مداوم که دیگران با او بدرفتاری خواهند کرد، تعریف میشود. فردی با طرحواره بیاعتمادی تمایل دارد دیگران را به عنوان غیرقابل اعتماد ببیند و بنابراین بدترین را از آنها انتظار دارد. به عنوان مثال، اینکه دیگران دروغ خواهند گفت، سوءاستفاده خواهند کرد، تقلب خواهند کرد، دستکاری خواهند کرد و در موارد شدیدتر، توهین و تحقیر خواهند کرد.
این افراد اغلب به عنوان مشکوک یا حتی پارانوئید به نظر میرسند. آنها به سوءاستفاده حساس هستند و باور دارند که دیگران به آنها آسیب خواهند رساند، عمدی یا غیرعمدی – به دلیل خودخواهی یا بیتوجهی. به همین دلیل، آنها به طور کلی تمایل دارند از صمیمیت اجتناب کنند یا روابط صمیمی برقرار نکنند.
افراد با طرحواره بیاعتمادی معمولاً دنیای درونی خود را با دیگران به اشتراک نمیگذارند.
متناسب با تجربیات اولیهشان با یک خانواده بدرفتار، این افراد اغلب چرخه سوءاستفاده را در روابط بزرگسالی خود ادامه میدهند: آنها یا وارد روابطی با بدرفتاران میشوند (نقش قربانی) یا با شریک زندگیشان بدرفتاری میکنند.
طرحواره محرومیت هیجانی
بزرگسالانی که طرحواره محرومیت هیجانی را در اوایل زندگی ایجاد کردهاند، تمایل دارند نیازهای عاطفی خود را نادیده بگیرند. آنها همچنین باور دارند که این نیازها مهم نیستند، یا اینکه افراد قوی و مستقل چنین نیازهایی ندارند.
آنها معمولاً علائم روانی مانند افسردگی، غمگینی و تنهایی را تجربه میکنند و حتی علائم جسمانی نیز در آنها دیده میشود. با این حال، آنها اغلب متوجه نمیشوند که مسالهای پشت این علائم وجود دارد، یا نمیتوانند بفهمند چرا اینگونه احساس میکنند.
طرحواره محرومیت عاطفی زمانی ایجاد میشود که نیازهای عشق، درک و راهنمایی توسط افراد مهم زندگی، برآورده نشده است.
دکتر یانگ سه نوع محرومیت عاطفی را توضیح میدهد:
- کمبود عشق، محبت و پرورش: فرد فاقد مراقبت، نزدیکی فیزیکی و توجه است.
- کمبود همدلی: فرد توسط دیگران درک و شنیده نمیشود.
- کمبود راهنمایی و حمایت: فرد احساس میکند که هیچکسی برای حمایت وجود ندارد.
افراد دارای این طرحواره اغلب احساس تنهایی یا پوچی میکنند. آنها باور دارند که هیچ کس نمیتواند نیازهای عاطفی آنها را برآورده کند و همچنین در روابط عاطفی حمایت یا درک نخواهند شد.
این احساس به نظر آنها طبیعی میآید که این نیازها برآورده نشوند. بنابراین، آنها اغلب به گونهای رفتار میکنند که انگار چنین نیازهای عاطفی ندارند. یک رفتار کلیدی در افرادی که این طرحواره را دارند این است که از ارضای نیازها و احساسات خود دوری میکنند. آنها از صحبت درباره خود اجتناب میکنند یا به گونهای رفتار میکنند که قویتر از آنچه که هستند به نظر برسند.
تناقض؛ آنها اغلب شرکای سرد و بیتوجهی را انتخاب میکنند که دارای ویژگیهایی هستند که محیط اولیه کودکی را برای آنها بازسازی میکنند.
طرحواره نقص / شرم
طرحواره نقص / شرم با درک اینکه چیزی به شدت اشتباه یا ناقص در فرد وجود دارد، مرتبط است. به عنوان مثال، نقصها میتوانند به شخصیت، ظاهر فیزیکی یا رفتار اجتماعی مرتبط باشند.
افرادی با این طرحواره احساس شرم عمیقی نسبت به نقایص خود دارند. علاوه بر این، آنها معمولاً احساس “ناپسندی و دوست نداشتنی” بودن دارند و به صورت جدی میترسند که نقایصشان فاش شود.
این افراد همچنین خودآگاهی کمی دارند، اعتماد به نفس پایینی دارند و از اینکه چه کسانی هستند و چگونه هستند، شرمندهاند. آنها احساس ناامنی میکنند و اغلب خود را با دیگران مقایسه میکنند.
به دنبال احساسات مداوم شرم و اضطراب مرتبط با نقص خود، روابط اجتماعی و صمیمی برای آنها تهدید تلقی میشود.
بزرگسالانی با این طرحواره نگران این هستند که وقتی به کسی نزدیک میشوند، نقصهایشان فاش خواهد شد که منجر به احساسات شدید شرم میشود. به همین دلیل، این افراد ممکن است از روابط نزدیک صمیمی یا تماسهای اجتماعی به طور کلی اجتناب کنند.
افرادی که این طرحواره را توسعه دادهاند معمولاً از رد شدن و نقد شدن رنج میبرند و به آن حساسیت زیادی دارند. علاوه بر این، آنها تمایل دارند به دیگران اجازه دهند که آنها را بیارزش کنند. اگر روابط صمیمی داشته باشند، اغلب شرکایی را انتخاب میکنند که به آنها احترام نمیگذارند و با آنها رفتار مناسبی ندارند.
روانشناسان طرحواره نقص را سختترین طرحواره برای درمان میدانند.
طرحواره انزوای اجتماعی
افرادی که طرحواره انزوای اجتماعی دارند احساس میکنند که به هیچ کجا تعلق ندارند. آنها احساس میکنند متفاوتاند.
این احساس معمولاً زمانی اتفاق میافتد که کودکی در یک خانواده منزوی بزرگ میشود یا به نوعی مخالف جریان اصلی جامعه است. عوامل زیر میتواند دلایلی برای این موضوع باشد:
- هوش فوقالعاده
- ظاهر خارج از معمول
- پسزمینه خانوادگی (نظامی، اقلیتهای قومی، یتیمها و غیره)
- گرایش جنسی متفاوت
- یا عوامل دیگری مانند مذهب یا وضعیت مالی
ممکن است برخی از افرادی که این طرحواره را ایجاد کردهاند، روابط صمیمی داشته باشند ولی بسیاری از آنها در زندگی تنها میمانند.
افرادی با این طرحواره احساس قطع ارتباط و بیگانگی با بقیه دنیا دارند. در نتیجه، آنها از تماسهای اجتماعی و موقعیتهای اجتماعی اجتناب میکنند.
متاسفانه، تغییر طرحواره انزوای اجتماعی فرایند دشواری دارد. از آنجا که هدف درمان بهبود ارتباطات اجتماعی مراجع است، نیاز است که مراجع در ابتدا اضطراب و ناراحتیهای شدیدی را تجربه کند.
حوزه دوم: خودگردانی و عملکرد مختل
خودگردانی و عملکرد مختل دومین حوزه از پنج حوزه طرحواره در مدل طرحواره درمانی دکتر جفری یانگ است. طرحوارههای ناسازگار در این حوزه به کمبود حس خود کنترلی و خودعاملی ارتباط دارند. به عبارت دیگر، افرادی که این نوع طرحواره را دارند، درک با ثباتی از خودشان به عنوان افراد مستقل ندارند.
این معمولاً زمانی اتفاق میافتد که فرد در خانوادهای بزرگ میشود که والدین یا بیش از حد محافظ کننده و دخالت کننده در زندگی کودک هستند یا بیتوجه به رشد کودک هستند. به عنوان مثال، چنین والدینی ممکن است اعتماد به نفس کودک را تضعیف کنند و توانایی کودک برای عملکرد مستقل یا موفق را زیر سوال ببرند.
در این حوزه چهار طرحواره ناسازگار وجود دارد:
طرحواره وابستگی
طرحواره وابستگی / ناتوانی این باور را به دنبال دارد که فرد نمیتواند قضاوتهای درست انجام دهد، تصمیم بگیرد و موقعیتهای روزمره را به تنهایی مدیریت کند. افرادی با این طرحواره احساس میکنند که نیاز دارند قبل از اقدام با دیگران مشورت کنند. حتی بیشتر از این، آنها نیاز دارند کسی به آنها کمک کند و بگوید چه باید بکنند.
افرادی که این طرحواره را دارند تصور میکنند که برای بقا به دیگران نیاز دارند و بنابراین به شدت به آنها وابستهاند. در نتیجه، چنین افرادی معمولاً به دنبال کسی میگردند که از آنها مراقبت کند یا همه چیز را برای آنها انجام دهد. گاهی اوقات، آنها قادر به سازماندهی زندگی خود و انجام وظایف اساسی بدون کمک مراقبانشان نیستند.
افراد دارای این طرحواره، تمایل دارند از تغییر و مسئولیت پذیری اجتناب کنند. آنها صدای فردی و شهودی خود را نمیشنوند.
یک کودک معمولاً زمانی این طرحواره را توسعه میدهد که والدین – حتی اگر نیت خوبی داشته باشند – همه کارهای او را انجام میدهند و اجازه تصمیمگیری و اقدام مستقل به کودک نمیدهند. در نتیجه، کودک هرگز یاد نمیگیرد چگونه قضاوت کند و مهارتهای لازم برای عملکرد مستقل در دنیا را توسعه دهد.
طرحواره آسیبپذیری
افرادی که طرحواره آسیبپذیری را دارند در ترس مداوم از این که چیزی وحشتناک در هر لحظه برایشان اتفاق میافتد زندگی میکنند.
به طور خاص، اضطراب آنها ممکن است به رویدادهایی مانند بیمار شدن جسمی یا ذهنی، قربانی جرم شدن یا فاجعههای محیطی مرتبط باشد. به عبارت دیگر، افرادی با این طرحواره یک درک اغراقآمیز از احتمال وقوع چنین اتفاقات وحشتناکی دارند.
این طرحواره همچنین با درک این که فرد نمیتواند از خود در برابر فجایع پیشبینی شده محافظت کند مرتبط است:
فرد باور دارد نمیتواند از وقوع اتفاقات بد جلوگیری کند و وقتی فاجعه رخ میدهد، نمیتواند آن را مدیریت کند.
طرحواره آمیختگی
طرحواره آمیختگی یا خودِ توسعهنیافته معمولاً زمانی ایجاد میشود که کودکان “ادغام شده” با والدین خود بزرگ میشوند: والدین به طور عاطفی بیش از حد نزدیک به کودک هستند و بیش از حد در همه چیزهایی که کودک انجام میدهد دخالت میکنند.
افرادی که این طرحواره را دارند یک تعریف قوی و با ثبات از این که چه کسی هستند ندارند. بلکه، آنها احساس میکنند که بدون “شخص آمیخته شده” کامل نیستند. این شخص میتواند یک دوست، خواهر و برادر، یکی از والدین یا کس دیگری باشد.
افرادی که این طرحواره را دارند طوری به “شخص ادغام شده” متصل هستند که انگار دنیای آنها حول این شخص میچرخد. آنها معمولاً درباره شخص ادغام شده زیاد صحبت و فکر میکنند و در صورتی که این کار را نکنند احساس گناه به سراغشان میآید.
چنین ادغامی اغلب باعث کمبودهایی در رشد اجتماعی فرد و همچنین گسترش احساسات شدید پوچی میشود.
طرحواره شکست
افرادی که این طرحواره را دارند احساس میکنند که در زندگی شکست خوردهاند. به عنوان مثال، آنها فکر میکنند که به اندازه دیگران باهوش، کارآمد، ماهر یا با استعداد نیستند.
به طور کلی، شکست با عملکرد تحصیلی، ورزشی یا حرفهای مرتبط است.
این افراد باور دارند که در هر چیزی که میخواهند به دست آورند، شکست خواهند خورد. بنابراین به عنوان یک نوع پیشگویی که خود را تحقق میبخشد، آنها اغلب در رفتارهای خودتخریبی شرکت میکنند.
با این حال، برخی از افرادی که این طرحواره را دارند ممکن است تلاش بیشتری در یادگیری، شغل یا فعالیتهای دیگر برای غلبه بر کمبودهای ادراک شده انجام دهند.
اغلب، افرادی که این طرحواره را دارند عملکرد کمتری نسبت به همتایان خود نشان میدهند. در برخی موارد، این به دلیل کمبود نظم، تمرکز یا تعهد است. اگرچه در برخی موارد، طرحواره شکست ممکن است منعکس کننده کمبودهای واقعی باشد که فرد را از موفقیت به اندازه همتایانش باز میدارد.
حوزه سوم: محدودیتهای مختل
محدودیتهای مختل سومین حوزه از پنج حوزه طرحوارههایی است که توسط دکتر جفری یانگ توصیف شده است. این حوزه به مشکلاتی در تعیین محدودیتهای شخصی و بینفردی مرتبط است.
در سطح شخصی، افرادی که طرحوارههایی از این حوزه دارند معمولاً در کنترل امیال خود، انجام رفتار هدفمند، پذیرش مسئولیت و پیروی از قوانین مشکل دارند.
در سطح بینفردی، این بزرگسالان ممکن است نیازها و حقوق دیگران را نادیده بگیرند و بنابراین ظرفیت کافی برای همکاری در زمینههای اجتماعی نداشته باشند.
طرحوارههای این حوزه معمولاً در کودکانی که والدین آنها محدودیتهای کافی تعیین نکردهاند، توسعه مییابند. به عنوان مثال، آنها کودک را لوس کردهاند، راهنمایی کافی به او ارائه ندادهاند و کودک را تشویق به نظم و انضباط نکردهاند.
طرحواره استحقاق
افرادی که طرحواره استحقاق را دارند احساس برتری نسبت به دیگران میکنند. بنابراین تمایل دارند بر نقاط قوت خود تمرکز کنند و نقصهای خود را نادیده بگیرند.
علاوه بر این، آنها همچنین خود را فرد ویژهای در نظر میگیرند و فراموش میکنند که آنها – مانند همه – محدودیتها و ضعفهایی دارند.
چنین افرادی باور دارند که نباید از قوانینی که برای دیگران اعمال میشود پیروی کنند.
آنها نیاز دارند آنچه را که در زندگی میخواهند به دست آورند (صرف نظر از اینکه آیا واقعبینانه و معقول است) و بنابراین تمایل دارند بر افرادی که مانع راه آنها میشوند پا بگذارند.
دکتر یانگ بین سه زیرگروه از این طرحواره تمایز قائل شده است:
- استحقاق شکننده: زمانی که افراد برای نقصها و طرحواره محرومیت عاطفی جبران میکنند؛ مرتبط با خودشیفتگی
- استحقاق خالص: مرتبط با سایر طرحوارهها نیست؛ والدین معمولاً کودک را لوس کردهاند
- استحقاق وابسته: مرتبط با طرحواره وابستگی؛ فرد باور دارد که دیگران موظفند از او مراقبت کنند (زیرا فرد خاص و برتر است)
طرحواره نظمپذیری ناکافی
این طرحواره با تحمل عاطفی و خویشتن داری ناکافی تعریف میشود.
افرادی که این طرحواره را دارند تکانشی، غیرقابل اعتماد و بینظم به نظر میرسند. آنها معمولاً نمیتوانند امیال خود را کنترل و ناکامی را تحمل کنند.
وقتی بزرگسالان خودکنترلی ندارند، معمولاً بر ارضای فوری تمرکز میکنند و پیامدهای اقدامات خود را در نظر نمیگیرند.
در نتیجه، آنها در زمینههای مختلف زندگی خود مشکلاتی دارند. آنها ممکن است بخواهند رفتار خود را تغییر دهند، اما اغلب احساس میکنند که کنترلی بر آن ندارند. کودکان معمولاً این طرحواره را زمانی توسعه میدهند که والدین آنها هیچ محدودیتی تعیین نکردهاند یا آنها را تشویق به تحمل ناراحتی عاطفی برای دستیابی به اهداف بلندمدت نکردهاند.
حوزه چهارم: دیگرمحوری
دیگرمحوری چهارمین حوزه از طرحوارههای ناسازگار اولیه در مدل طرحواره درمانی دکتر جفری یانگ است. به طور کلی، افرادی که این نوع طرحواره را دارند، معمولاً باوری را ایجاد کردهاند که عشق شرطی است. آنها بیش از حد بر واکنشها، نظرات و تأیید دیگران متمرکز میشوند.
در مقابل، آنها توجه زیادی به خواستهها و تمایلات خود نمیکنند. چنین افرادی فکر میکنند که دیگران آنها را دوست خواهند داشت و قبول خواهند کرد اگر نیازهای دیگران را برآورده کنند و به گونهای رفتار کنند که دیگران تأیید کنند. بنابراین، آنها احساسات و نیازهای خود را سرکوب میکنند.
در این حوزه سه طرحواره ناسازگار وجود دارد:
طرحواره سرسپردگی
طرحواره اطاعت یا سرسپردگی شامل باور به این است که احساسات، نیازها، ترجیحات و نظرات فرد مهم نیستند. علاوه بر این، اگر احساسات سرکوب نشوند، باعث طرد یا تنبیه خواهند شد.
احساسات و خواستههای فرد به دلیل ارزشها یا استانداردهای اخلاقی سرکوب نمیشوند، بلکه به دلیل ترس از این که اگر اینها سرکوب نشوند، اتفاق بدی رخ خواهد داد، سرکوب میشوند.
بزرگسالانی که این طرحواره را دارند معمولاً اجازه میدهند دیگران بر آنها تسلط پیدا کنند و اغلب وارد روابطی با شرکای کنترلگر میشوند. سپس، آنها احساس ضعف و ناتوانی میکنند.
نکته مثبت این است که این طرحواره به راحتی قابل درمان است.
طرحواره ایثار
مشابه با طرحواره سرسپردگی، طرحواره ایثار با ترک نیازهای خود و تمرکز بر نیازهای دیگران مرتبط است. با این حال، این دو طرحواره بسیار متفاوت هستند.
اولاً، افرادی که طرحواره سرسپردگی دارند احساس بیقدرتی و کنترلشدگی توسط دیگران دارند؛ آنها نیازهای خود را به منظور اجتناب از عواقب منفی پیشبینی شده سرکوب میکنند.
در مقابل، افرادی که طرحواره ایثار دارند انتخاب میکنند که دیگران و نیازهای آنها را در اولویت قرار دهند، زیرا باور دارند که این کار درست است.
افراد با طرحواره ایثار نیتهای خوبی دارند، برای جلوگیری از درد افراد و همدردی با آنها نیازهایشان را در اولویت قرار میدهند ولی در نهایت با بخشش زیاد به دیگران دچار استرس و خستگی میشوند.
همچنین آنها معمولا طرحواره محرومیت هیجانی را دارند: آنها به دیگران بسیار اهمیت میدهند اما چیزی در عوض دریافت نمیکنند، بنابراین نیازهای خودشان هرگز به طور مناسب برآورده نمیشود. این ممکن است منجر به احساسات منفی نسبت به افرادی که برایشان فداکاری میکنند شود.
طرحواره تایید طلبی
برای افرادی که این طرحواره را دارند، حس ارزشمندی بر اساس نظرات، واکنشها و تأیید دیگران است. این بزرگسالان باور دارند که اگر دیگران آنها را تحسین کنند، در جمع جا میگیرند و ارزشمند خواهند بود.
در نتیجه، افرادی که این طرحواره را دارند توجه زیادی به اینکه چگونه خود و زندگیشان از بیرون به نظر میرسد، میکنند. برای مثال، آنها بر پول، موفقیت، وضعیت، ظاهر و داراییها تمرکز میکنند.
به طور کلی، این بازتابی از نگرش والدین است که ارزشهایشان بر اساس آنچه که از نظر اجتماعی مطلوب است، قرار دارد و نه آنچه که برای آنها یا فرزندشان خوب است.
افرادی که این طرحواره را دارند معمولاً حس اصیل از خود – از اینکه چه کسی هستند و چه میخواهند – ندارند. علاوه بر این، آنها بر اساس قضاوتها و تمایلات خود عمل نمیکنند.
با این حال، جستجوی تحسین، تأیید و توجه، مبتنی بر ترس از این نیست که ابراز خود واقعی، عواقب بدی داشته باشد (مانند طرحواره سرسپردگی)، تمایلی به کمک به دیگران ندارند (مانند طرحواره ایثار)، احساس برتری و تمایل به کنترل دیگران ندارند (مانند طرحواره استحقاق) یا استانداردهای داخلی یا شخصی ندارند (مانند طرحواره معیارهای سختگیرانه).
حوزه پنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری
گوش به زنگی و بازداری آخرین حوزه از پنج حوزه طرحوارههای ناسازگار در مدل طرحواره درمانی دکتر یانگ است. ویژگی طرحوارههای این حوزه تاکید بر قوانین داخلی سخت و ارزشهای اخلاقی و همچنین کاهش احساسات و بیان عاطفی است، اغلب به قیمت رفاه فرد یا روابط بینفردی.
افرادی که این طرحوارهها را توسعه میدهند معمولاً در خانوادههایی بزرگ میشوند که سختگیر، تنبیهکننده یا کمالگرا هستند.
در این حوزه چهار طرحواره ناسازگار وجود دارد:
طرحواره منفیگرایی / بدبینی
افراد دارای این طرحواره تمایل دارند به جنبه منفی زندگی نگاه کنند. به طور خاص، آنها بر درد، رنج، شکست و ناملایمات زندگی تمرکز میکنند و جنبههای مثبت آن را نادیده میگیرند.
آنها در اضطراب مزمن و نگرانی به سر میبرند، زیرا انتظار دارند که اوضاع بد پیش برود.
این باورها با پیشبینی اینکه اشتباهات عواقب شدیدی خواهند داشت، همراه است.
بنابراین، افرادی که این طرحواره را دارند استرس و نگرانی زیادی را در مورد آینده تجربه میکنند.
وقتی صحبت از آینده میشود، آنها بدبین و اغلب بیتصمیم هستند. آنها حتی ممکن است در تلاشهای خود برای جلوگیری از اشتباهات و جلوگیری از بلایا وسواسی به نظر برسند.
از یک سو، کودکان میتوانند این طرحواره را با کپی کردن نگرش بد والدینشان توسعه دهند. از سوی دیگر، منفیگرایی و بدبینی میتواند نتیجه سختی و ناملایمات در اوایل کودکی باشد.
طرحواره بازداری هیجانی
افرادی که این طرحواره را دارند ارزش زیادی برای خودکنترلی قائل هستند. بنابراین، این بزرگسالان معمولاً به طور طبیعی، خودجوش یا بازیگوشانه عمل نمیکنند.
آنها بیان احساسات مثبت و منفی – خشم یا پرخاشگری، آسیبپذیری، تمایل جنسی، شادی و غیره – را مهار میکنند. ممکن است تلاش کنند دیگران را نیز از نشان دادن احساسات شدید بازدارند.
در عوض، آنها به عنوان سختگیر، بیاحساس یا ماخوذ به حیا به نظر میرسند. باور کلی این است که نشان دادن احساسات و صحبت کردن یا عمل کردن بر اساس احساسات چیز بدی است.
گاهی اوقات، اهمیت بیش از حد به خودکنترلی، ممکن است فرهنگی باشد.
با این حال، طرحواره بازداری هیجانی اغلب زمانی ایجاد میشود که کودکی برای رفتار یا ارتباط طبیعی و بازیگوشانه شرمنده شود.برای اجتناب از چنین نارضایتی و شرمساری در آینده، کودک یاد میگیرد خودکنترلی کند و در نهایت احساسات خود را مهار کند.
طرحواره معیارهای سختگیرانه
افرادی که این طرحواره را دارند تلاش میکنند تا استانداردها و قوانین بسیار سخت و انعطافناپذیری را برآورده کنند. با این حال، آنها این کار را برای خودشان انجام میدهند نه به دنبال تأیید بیرونی.
طرحواره استانداردهای سختگیرانه با کمالگرایی، توجه وسواسی به جزئیات و انتقاد شدید از دیگران و خود همراه است.
این بزرگسالان ممکن است در زمینههای مختلف زندگی مانند دستاوردهای تحصیلی، عملکرد حرفهای، دیدگاههای اخلاقی و غیره به دنبال کمال باشند.
آنها همچنین به کارامدی و کارایی توجه زیادی دارند و پیدا کردن زمانی برای آرامش برایشان سخت است.
در نتیجه، اغلب احساس خستگی، تحریکپذیری یا اضطراب میکنند. تلاش برای برآورده کردن استانداردهای داخلیشان ممکن است باعث فشار شدید و آسیب به رفاه آنها و همچنین روابطشان شود. در نهایت، کودکانی که این طرحواره را توسعه میدهند، اغلب در خانوادههایی بزرگ میشوند که استانداردها بسیار بالا تعیین شدهاند.
به عنوان مثال، این استانداردها میتوانند به عملکرد، رفتارها، اصول اخلاقی یا رفتاری مرتبط باشند. یک احتمال دیگر این است که تنظیم و تلاش برای برآورده کردن استانداردهای سختگیرانه راهی برای مقابله با طرحواره نقص است.
طرحواره تنبیه
طرحواره تنبیه به طور معمول از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. بنابراین، کودکانی که این طرحواره را توسعه میدهند معمولاً باورها و نگرشهای والدین خود را بازتاب میدهند.
این طرحواره با باور سختگیرانه که اشتباهات باید مجازات شوند و نه بخشیده، به نمایش درمیآید.
بزرگسالانی که طرحواره تنبیه دارند اغلب نسبت به دیگران و همچنین نسبت به خود بخشنده نیستند.
آنها همچنین استانداردهای سختی دارند و خطای انسانی را نمیپذیرند. علاوه بر این، معمولاً عوامل موقعیتی که ممکن است منجر به اشتباهات شوند را در نظر نمیگیرند.
این طرحواره ممکن است با طرحوارههای معیارهای سختگیرانه و نقص ترکیب شود. ابتدا، با معیارهای سختگیرانه، فرد خود را برای نرسیدن به استانداردهای کمالگرایانهاش مجازات میکند. دوم، با طرحواره نقص، فرد خود را به دلیل ناقص بودن مجازات میکند.
چگونه طرحوارههای ناسازگار را درمان کنیم؟
مشابه روانکاوی، طرحواره درمانی به افکار و احساساتی که در پس آگاهی قرار دارند توجه میکند.
با این حال، برخلاف روانکاوی، طرحواره درمانی تأکید زیادی بر رابطه درمانگر – مراجع دارد: درمانگر فعالانه نیازهای عاطفی بیمار را برآورده و تغییر را تسهیل میکند. رابطه درمانی در طرحواره درمانی بسیار نزدیکتر از آن در درمان شناختی رفتاری (CBT) است.
با وجود اینکه طرحواره درمانی از بسیاری از رویکردها و تکنیکهای CBT استفاده میکند، این کار را به روش کمتر ساختاری انجام میدهد و بیشتر به تکنیکهای احساسی متکی است.
در مقایسه با CBT، طرحواره درمانی تأکید بیشتری بر نیازهای عاطفی، تعلقات، روابط بینفردی و توسعه مشکلات روانی در اوایل کودکی و نوجوانی دارد. بنابراین، برای درمان طرحوارههای ناسازگار مناسبتر است.
اگر احساس میکنید که در زندگی خود با یک یا چند مورد از طرحواره های ناسازگار درگیر هستید، میتوانید از متخصصان طرحواره درمانی در کلینیک روانشناسی آفتاب کمک بگیرید. برای رزرو نوبت کافیست با ما تماس بگیرید یا فرم صفحه مشاوره فردی را پر کنید.