سکوت مردانه: چرا مردان در بیان مستقیم خواستههایشان ناتواناند؟
در اتاق درمان، سناریویی تکراری وجود دارد که بارها شاهد آن بودهام: زنی با استیصال میگوید: «من نمیدانم او چه میخواهد! وقتی میپرسم چه شده، میگوید هیچی، اما رفتارش داد میزند که ناراحت است.» و مردی که در صندلی روبرو فرو رفته، نگاهش را میدزدد و با صدایی آرام میگوید: «مگر خودت نباید بدانی؟ بعد از این همه سال باید حدس بزنی من چه نیازی دارم.»
این بنبست ارتباطی، داستان هزاران رابطه است. اما برخلاف تصور عمومی، این سکوت ناشی از لجبازی یا بیاحساس بودن مردان نیست. این سکوت، ریشه در یک الگوی روانشناختی عمیق دارد که دکتر رابرت گلاور در کتاب جریانساز خود، «مصائب مردان سر به راه» (No More Mr. Nice Guy)، آن را به زیبایی تشریح میکند.
ما با مردانی روبرو هستیم که یاد گرفتهاند «نیاز داشتن» خطرناک است. مردانی که باور دارند اگر «پسر خوبی» باشند، دنیا باید پاداششان را بدهد. اما وقتی این پاداش نمیرسد، سکوتشان به خشم تبدیل میشود. در این مقاله، میخواهیم به ریشههای این ناتوانی در بیان مستقیم خواسته بپردازیم و ببینیم چرا صداقت در بیان نیاز، کلید رهایی از این زندان روانی است.
وقتی «نه» گفتن سختتر از کوه کندن میشود
بیایید با یک واقعیت تلخ شروع کنیم: بسیاری از مردان امروزی، از کودکی یاد گرفتهاند که نیازهای خود را پنهان کنند. دکتر گلاور این گروه را «مردان سر به راه» (Nice Guys) مینامد. اشتباه نکنید، این به معنای مردان مهربان واقعی نیست؛ بلکه منظور مردانی است که مهربانیشان، استراتژی بقای آنهاست.
این مردان باور دارند که اگر نیازها و خواستههای واقعیشان را بیان کنند، دیگران را ناراحت کرده، طرد میشوند یا آدم «بدی» به نظر میرسند. بنابراین، آنها استراتژی «بینیاز بودن» را پیش میگیرند. آنها وانمود میکنند که آرامند، با همه چیز موافقند و هیچ خواستهای ندارند. اما در درون، تشنهی توجه، تحسین و برآورده شدن نیازهایشان هستند. تضاد اصلی اینجاست: آنها به شدت نیازمندند، اما ابزار کلامی برای بیان آن را فلج کردهاند.
ریشههای کودکی: اضطراب جدایی و شکلگیری «شرم سمی»
چرا یک مرد بالغ باید از گفتن جملهی سادهی «من امشب خستهام و نمیخواهم مهمانی بیایم» یا «من نیاز دارم که مرا در آغوش بگیری» بترسد؟ رابرت گلاور پاسخ را در دوران کودکی و مفهومی به نام «شرم سمی» (Toxic Shame) جستجو میکند.
کودک برای بقا به والدین وابسته است. اگر پسری در کودکی این پیام را دریافت کرده باشد که «وقتی نیاز داری، پردردسری» یا «وقتی عصبانی هستی، دوستداشتنی نیستی»، او یک تصمیم ناخودآگاه میگیرد: من باید خودم را سانسور کنم تا پذیرفته شوم.
گلاور توضیح میدهد که این کودکان تبدیل به مردانی میشوند که باور دارند «خودِ واقعی» آنها نقص دارد. پس نقابی از «مردِ همیشه خوب و فداکار» به چهره میزنند. آنها فکر میکنند: «اگر نیازهایم را بگویم، مادرم/همسرم را ناامید میکنم و اگر آنها ناامید شوند، مرا ترک خواهند کرد.»
این ترس از رها شدن، که ریشه در اضطراب کودکی دارد، باعث میشود مرد حتی در چهل سالگی هم نتواند مستقیم حرف بزند. او ترجیح میدهد سکوت کند تا اینکه ریسکِ شنیدنِ «نه» یا ایجاد تعارض را بپذیرد.
مکانیسم دفاعی: قراردادهای پنهان (Covert Contracts)
این بخش، شاید مهمترین آموزهی کتاب گلاور و کلید فهم رفتار بسیاری از مردان باشد. مردانی که نمیتوانند مستقیم حرف بزنند، از مکانیسمی به نام «قراردادهای پنهان» استفاده میکنند.
قرارداد پنهان چیست؟ معاملهای است که مرد در ذهن خود با همسر، رئیس یا دوستانش میبندد، بدون اینکه طرف مقابل روحش از آن خبر داشته باشد. فرمول کلی قراردادهای پنهان به شرح زیر است:
- من نیازهای تو را برآورده میکنم (حتی بدون اینکه از من بخواهی).
- من کارهایی که دوست ندارم را انجام میدهم تا تو را راضی نگه دارم.
- پس در عوض، تو هم «باید» نیازهای مرا برآورده کنی (بدون اینکه من مجبور باشم بگویم).
برای مثال، مردی تمام آخر هفته را صرف تعمیرات خانه مادر همسرش میکند (بدون اینکه دلش بخواهد). او در ذهن خود قرارداد بسته است: «چون من این فداکاری را کردم، پس همسرم امشب باید با رابطه جنسی پرشور از من قدردانی کند.»
شب فرا میرسد و همسرش (که از این قرارداد بیخبر است) خسته است و میخوابد. مرد چه حسی دارد؟ احساس خیانت، خشم و قربانی شدن. او با خود میگوید: «بعد از همه کارهایی که برایش کردم…».
مشکل اینجاست که او هرگز مستقیم نگفت: «من دوست دارم برای مادرت کمک کنم، اما امشب هم نیاز به صمیمیت با تو دارم.» او انتظار داشت همسرش ذهنخوانی کند. گلاور تاکید میکند که این قراردادها سمیترین بخش روابط هستند، زیرا طرف مقابل هرگز نمیتواند در معاملهای که از آن خبر ندارد، برنده شود.
دیگ زودپز خشم: وقتی سکوت منفجر میشود
وقتی مردی برای سالها نیازهایش را قورت میدهد و بر اساس قراردادهای پنهان زندگی میکند، تبدیل به یک «دیگ زودپز» میشود. او خود را قربانی میبیند؛ قربانیِ همسری قدرنشناس، رئیسی ظالم یا دنیایی بیعدالت.
اما خشم این مردان معمولاً مستقیم ابراز نمیشود (چون آنها میخواهند “پسر خوب” باقی بمانند). در عوض، این خشم به صورت «پرخاشگری منفعل» (Passive Aggression) نشت میکند. نشانههای این رفتار عبارتند از:
- فراموشکاری عمدی: «اوه ببخشید، یادم رفت آشغالها را ببرم.»
- دیر آمدن: تأخیرهای همیشگی که کنترلگری نامحسوس است.
- طعنه و کنایه: بیان خشم در قالب شوخیهای نیشدار.
- سردی عاطفی: تنبیه همسر با دریغ کردن محبت یا رابطه جنسی.
مردی که نمیتواند بگوید «من عصبانی هستم»، با رفتارش فریاد میزند. او در بیان مستقیم خواسته ناتوان است، اما در تخریب رابطه از طریق سکوت و کنارهگیری، استاد میشود. گلاور این وضعیت را «قربانیِ درمانده» مینامد؛ مردی که فکر میکند همه به او بدهکارند، در حالی که خودش مسئولیت بیان نیازهایش را بر عهده نگرفته است.
رهایی از نقش پسر خوب؛ تمرینِ «خودخواهی سالم»
خبر خوب این است که ناتوانی در بیان خواسته، یک بیماری لاعلاج نیست؛ بلکه یک عادت رفتاری است که میتوان آن را تغییر داد. رابرت گلاور مسیر بهبودی را در بازپسگیری قدرت شخصی و تمرین چیزی میداند که شاید در نگاه اول ترسناک باشد: خودخواهی سالم.
برای مردانی که تمام عمر تلاش کردهاند دیگران را راضی نگه دارند، توجه به خود، گناه کبیره محسوب میشود. اما درمان در گرو چند قدم اساسی است:
۱. نیازهایتان را شناسایی کنید
بسیاری از مراجعین مرد من، حتی نمیدانند چه میخواهند! آنها آنقدر روی «همسرم چه میخواهد؟» تمرکز کردهاند که قطبنمای درونیشان از کار افتاده است. قدم اول این است که از خود بپرسید: «چه چیزی مرا خوشحال میکند؟» نه آنچه مادرم یا همسرم را خوشحال میکند.
۲. قراردادهای پنهان را پاره کنید
باید بپذیرید که هیچکس در این دنیا مأمور برآورده کردن نیازهای ناگفتهی شما نیست. انتظارِ اینکه «اگر آدم خوبی باشم، زندگی آسان میشود» را دور بریزید. اگر چیزی میخواهید، باید درخواست کنید. صریح، شفاف و بدون معامله.
۳. ریسکِ طرد شدن را بپذیرید
دلیل اصلی ناتوانی در بیان خواسته، ترس از شنیدن «نه» است. مردان سر به راه، «نه» شنیدن را مساوی با نابودی میدانند. اما در درمان یاد میگیریم که:
- شما حق دارید درخواست کنید.
- دیگران حق دارند بگویند نه.
- و مهمتر از همه: شما بعد از شنیدن نه، نمیمیرید.
۴. مسئولیت ارضای نیازهایتان را بپذیرید
گلاور جملهی درخشانی دارد: «هیچکس نمیتواند نیازهای شما را بهتر از خودتان برآورده کند.» به جای اینکه منتظر باشید همسرتان خلأهای عاطفی کودکی شما را پر کند، خودتان مسئولیت حال خوبتان را بر عهده بگیرید. این کار، بار سنگینی را از دوش همسرتان برمیدارد و جذابیت مردانه شما را باز میگرداند.
بلوغ یعنی مسئولیت نیازهای خود را پذیرفتن
بیان مستقیم خواسته، نشانه خودخواهی نیست؛ نشانه بلوغ است. مردی که با صدای رسا (اما محترمانه) میگوید چه میخواهد، مردی قابل اعتماد است. همسر او دیگر نیازی به حدس زدن، نگران بودن و راه رفتن روی پوست تخممرغ ندارد.
سکوت مردانه، فضیلت نیست؛ بلکه دیواری است که صمیمیت را خفه میکند. اگر شما هم حس میکنید در تلهی «پسر خوب» گرفتار شدهاید و خشمی پنهان را حمل میکنید، بدانید که راه رهایی وجود دارد. شکستن این الگوهای قدیمی به تنهایی دشوار است، اما با کمک رواندرمانی و تمرین، میتوانید صدای واقعی خود را پیدا کنید. صدایی که نه برای راضی کردن دیگران، بلکه برای ابراز حقیقتِ وجودِ شما بلند میشود.
در کلینیک روانشناسی آفتاب، ما به شما کمک میکنیم تا این قراردادهای پنهان را شناسایی کنید و شجاعتِ «خود بودن» را دوباره به دست آورید. چون تنها زمانی میتوانید واقعاً دیگران را دوست داشته باشید، که ابتدا یاد بگیرید نیازهای خودتان را دوست داشته باشید.








