هویت به معنی اینه که هر فردی نیاز داره بدونه کی و چی هست! در واقع پیشینه ای که هر شخصی در زندگی خودش می خواهد و باید داشته باشه این که کودک از چه خانواده ای ، از چه قومی، فرهنگی، مذهبی یا اعتقادیه، میتواند قسمتی از این هویت باشد. اینکه کودک از گفتن خاطرات کودکی خودش لذت ميبرد یا دوست دارد فیلم یا عکس های نوزادی خودش رو ببيند یا درباره اونا سؤال كند، قسمتی ازین تلاش برای بدست آوردن هویته.
هویت با حس مالکیت شروع میشه. حس مالکیت در دوران خردسالی قسمتی از رشد كودک اين. مادر من، پدر من، قسمتی ازین رشد هستند. به کودک زیر سه سال باید کمک کرد تا حس مالکیت رو تجربه کنه. اگه تا سه سالگی کودک مالکیت رو به خوبی و کامل تجربه كنند باعث میشه در بزرگسالی راحت تر از قید مالکیت ها رها شود.
با کودک در باره مراحل مختلف رشد صحبت کنین. بارداری، نوزادی، راه رفتن و… قسمت های جالبش رو توضیح بديد.
مجموعه ای از عکس، فیلم یا خاطرات رو برای کودک درست کنین تا تماشا كند.
درباره ی خاطرات کودکی خودتون برای کودک صحبت كنيد. درباره ی اینکه اهل کدوم شهر، روستا یا قوم یا مذهب هستيد با کودکتون صحبت كنيد و به کودکتون نشون بديد که ازین سر گذشت خوشحال هستيد.
قسمتی از آداب و رسوم ، غذاها و صنایع دستی منطقه خودتان را به کودک نشون بديد. درباره هر چیزی که میتونه به کودک احساس غرور و افتخار بده، صحبت کنین.
وقتی از خردسالی، در مورد حس هویت با کودکان کار شود آنها در بزرگسالی از تعصب نسبت به خانواده ، قوم و ملیت خودشان رها ميشوند ، چون در دوره نوجوانی فرصت داشتند با دید انتقادی این پیشینه ها رو بررسی كنند و در دوره جوانی و میانسالی با خودشون و عواطفشان یکی ميشوند. اگر این احساس هویت در بزرگسالی اتفاق بيوفتد افراد با تعصب به ملیت، دین، قوم، خانواده و حتی شغل و حرفه برخورد می کنن و این ویژگی های بیرونی به انها اعتبار و اعتماد ميدهد، در حالی که هیچ کدوم از اینها نمی تواند باعث خوب بودن یا بد بودن انسان ها باشد .
با گفتن خاطرات، هویت رو در کودکت شکل بده و آینده رو براش ترسیم کن.