خودآگاهی یکی از مهارت های مورد نیاز برای انسان است و حتی شاید بتوان به عنوان مهمترین مهارت از آن نام برد. بسیاری از مردم فکر میکنند که خود را میشناسند اما زمانی که قدم در راه آگاهی بر خود میگذارند متوجه میشوند که اصلا خود را نمیشناسند. فهمیدن برخی از مسائل درباره خود در زمانی خاص ممکن است زود بوده و چند سال زمان برای آماده شدن ما لازم باشد. گاهی ماهها و سالها در فرار از برخی از واقعیت های درون خود به سر میبریم و پس از مدتها ناگهان آن را میبینیم. خودآگاهی چیزی نیست که در چند سال کسب شود. خودآگاهی مسیری است که تا آخر عمر ادامه دارد و فقط هر روز بیشتر از دیروز میشود.
گرچه به دلیل محدودیت ها و پیچیده نشدن موضوع از گسترش بحث خودداری شده، امید میرود مطلب حاضر به شناخت و ترغیب خواننده جهت قدم گذاشتن در این مسیر کمک کند.
تعریف اولیه ی خودآگاهی
خودآگاهی در لغت به معنای آگاهی از خود بوده و بنا به یکی از ساده ترین تعاریف اینطور معرفی میشود که؛ استخراج اطلاعات و افکار به صورت ارادی که ماهیت ذهن را مشخص میکند، از ناخودآگاه سرچشمه میگیرد و تجربه شخصی افکار و احساسات و مطلع بودن از موجودیت درونی و بیرونی میباشد.
برای شروع بسط مبحث کلمات خودآگاهی را جداگانه تعریف می کنیم.
خود
در تعریفی ساده به موجودیت فردی یک شخص گفته میشود که مجموعهای از ویژگیهای اساسی است و او را از دیگر اشخاص متمایز میکند. حالا ما این ویژگیها را به دو دسته تقسیم میکنیم:
- ویژگیهای فیزیکی؛ مثل شکل ظاهری، فرم اندام ها، رنگ چشم و مو، قد و… این ویژگی در حالت عادی از طریق ژنتیکی به فرد منتقل میشوند.
- ویژگی های غیر فیزیکی (ذهنی)؛ مثل نقاط ضعف و قدرت، نحوه درک احساسات و عواطف، بایدها و نبایدها، باورها، ارزشها، علایق، ترسها، حریم ها و… که این ویژگی ها مجموعه ای از ژنتیك و آموزش می باشند.
الف . بخش ژنتیکی از ویژگیهای غیر فیزیکی ما به ساختار مغز بستگی داشته و از بدو تولد با ماست که به هوش علمی یا آی کیو معروف است. در اینجا از موارد خاصِ وابسته به ساختار صرف نظر میکنیم. خبر جالب اینکه تا اینجا ما با اکثر پستانداران تشابهات فراوان داریم. براساس تحقیقات انجام شده، بسیاری از پستانداران ویژگی های ذهنی، شخصیتی و فیزیکی منحصر به فرد و قابل تمایز داشته و همچنین از مکانیسمهای مانند ترس، خوشحالی، ناراحتی و … برخوردارند.
ب . بخش دیگر از ویژگیهای غیر فیزیکی مغز بر پایه آموزش محیطی هستند و وجه تمایز عمده ما با دیگر موجودات به حساب میآیند و هوش عاطفی یا همان ای کیو را نیز در بر میگیرند. هوش عاطفی بسیاری از مهارت های معرفی شده را در برمی گیرد. در اینجا از توضیح بخشی از متدهای آموزشی که بر پایه ساختار ژنتیکی مغز هستند و با برخی از پستانداران مشترکند مثل شرطی سازی، عادت، جزا و پاداش و … نیز صرف نظر میکنیم.
حال منابع آموزشی انسان را به چند دسته کلی تقسیم میکنیم:
- خانواده و دایره نزدیکان
- فرهنگ
- دین و مذهب
- مطالعه
برای ادامه پیشبرد بحث مراحل زندگی را به سه دسته تقسیم میکنیم:
مرحله اول: آموزش در سنین پایین تابعی از جبر است چون ما نمیتوانیم گزینه های آموزشی که در بالا گفته شد را انتخاب بکنیم یا نکنیم.
مرحله دوم: با بالاتر رفتن سن قدرت اختیار و انتخاب افزایش پیدا میکند. ولی درون ما شکل گرفته است، به طوری خود مشکل آنجاست که تا آن زمان پایه های که بدون اینکه بدانیم هر چیز دیگری را به گونه ای انتخاب میکنیم که با آن پایه ها همخوانی داشته باشند و اگر همخوان نباشند آنها را رد میکنیم. این پایه ها که عرض معروف هستند. در نتیجه با اینکه فکر میکنیم در حال انتخاب طرح واره ها کردیم به کردن هستیم در واقع اسیر طرح وارهها ایم و همچنان از جبر خارج نشدیم.گرچه این جبر دیگر آن جبر مرکب مرحله اول زندگی نیست.
مرحله سوم: خودآگاهی میتواند مرحله سوم زندگی باشد که جلوتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
حالا باید بدانیم نقطه مقابل جبر چیست؟ همانطور که شاید از توضیحات قبل متوجه آگاهی است.در اینجا باید بپرسیم اختیار از کجا میآید؟ از اختیار شده باشید آن شدیم. حالا شاید بپرسید اختیار خودآگاهی گفتیم آگاهی، پس وارد کلمه دوم از چطور با آگاهی ارتباط دارد؟ اول باید آگاهی را تعریف کنیم.
آگاهی
بنا بر یك تعریف ساده، آگاهی توانایی دانا شدن و درک کردن یا کسب معرفت از رویدادها ست. به طور گسترده آگاهی حالت هشیار بودن کسی یا چیزی میباشد. ارائه کردیم و استناد بر تعریف بالا میتوانیم خود حال آنکه ما با توضیحاتی که از تعریف کنیم. خود آگاهی را ناظری بر اگر به خاطر داشته باشید گفتیم اکثر تفاوت انسان با موجودات دیگر آموزش پذیر بودن اوست، همچنین دلیل اختیار را آگاهی دانستیم. فکر می کنم با تعریف آگاهی این موضوعات درک پذیر شده باشند. گرچه شاید کمی ساده لوحانه باشد که فرایند آگاهی را به این سادگی در نظر بگیریم درحالی که محل بحث و اختلاف ادیان، فلاسفه و روانشناسان بزرگی بوده است.
فارغ از آن دسته از خود با این تفاسیر شاید بتوان ناخودآگاه را ویژگیهای ناخودآگاهی ها مثل تپش قلب یا نیمه آگاهی ها مثل تنفس که توسط مغز مدیریت میشوند دانست که در ناشناختگی به سر می برند، تا زمانی که آگاهی مثل نوری به آنها بتابد و دانه به دانه به حوزه شناخت واردشان کند. البته باید توجه داشت همانطور که در مقدمه گفتیم آگاهی یک مسیر است تا آخر عمر، نه یک مقصد.
باید توجه داشت که وقتی میگوییم خودآگاهی منظور ما شناخت ویژگی های خود است و فقط ویژگیهای غیر فیزیکی که پیشتر گفته شد نیست. ما باید به ویژگیهای فیزیکیِ اشاره شده هم آگاهی پیدا کنیم. در حالی که معمولا باور داریم آنها را میشناسیم، میبایست میان شناخت آگاهانه و شناختِ عادت گونه تفاوت قائل شد.
برای آگاه تر شدن واجب است هر از گاهی با دقت بیشتری به جزئیات ظاهری و نحوه حرکات خود نگاه بیاندازیم و همچنین به تغییرات حاصل از گذر زمان هم آگاه شویم. همانطور که گفته شد خودآگاهی را میتوان مرحله سوم زندگی دانست که معمولا موجب غفلت قرار میگیرد. خبر بد اینکه بسیاری از انسان ها شاید هیچ وقت به مرحله سوم زندگی وارد نشوند یا در مراحل ابتدایی آن در رفت و برگشت بمانند. خبر بدیست از این بابت که خودآگاهی مهارتی است که برای خلاصی از جبر و طرح واره های غلط یا قابل ارتقا به آن احتیاج داریم. مهارتی که کمك میکند به جای قربانی شرایط بودن، سازنده شرایط باشیم.
اهمیت و ضرورت خودآگاهی
خودآگاهی علاوه بر تاثیرات مثبتی که بر شخصیت فردی میگذارد در روابط بین فردی و نهایتاً سلامت جامعه تاثیر بسزایی دارد. وقتی به اشتباهات فراوان خود آگاه میشویم و میتوانیم خود را بابت آنها ببخشیم احتمالاً میتوانیم دیگران را هم برای اشتباهات شان ببخشیم.
وقتی به نقایص خود آگاه میشویم و خود را همینطور که هستیم میپذیریم در عین اینکه سعی به رفعشون داریم، شاید بتوانیم نقایص دیگران را هم درک کنیم و بپذیرم و حتی ممکن است مایل باشیم به آنها در تغییر کمك کنیم. وقتی نسبت به انتخابگری خود واقف میشویم به خودمان اجازه نمیدهیم تقصیرها را به گردن دیگری بیاندازیم. وقتی به نقاط ضعف و قدرت ظاهری خودمان آگاه باشیم مطمعناً انسانها را برای مشکلات ظاهری مورد تمسخر و تحقیر قرار نمیدهیم حتی شاید بخواهیم برای افزایش عزت نفس آنها از نقاط قوتشان یاد کنیم. برایمان سخت میشود ناآگاهی شخصی را وسیله ی تخریب او بکنیم زیرا که زمانی خودمان جای او بودیم، البته اگر بتوانیم خودمان را آگاهتر فرض کنیم چون میدانیم که این مسیر هر روز برگهای جدیدی را رو میکند. قدرت طرح واره ها را چشیده ایم پس عدم انعطاف افراد برایمان دور از ذهن و غیر قابل قبول نیست. به سختی میتوانیم از کسی متنفر باشیم چون به مکانیسم ها آگاهیم. شاید بتوانیم بعضی از مواردی که ممکن است در آینده اتفاق بیافتند را حدس بزنیم چرا که به اتفاقاتی که زنجیروار یك چرخه را تکمیل می کنند آگاهیم. متوجه شده ایم که معمولا اگر برای انسان ها شرایط امکانات و اطلاعات کافی فراهم باشد میتوانند مثبت، موفق و با انگیزه تر باشند، پس به انسانیت آنها احترام خواهیم گذاشت.
راهکارها و تکنیک های رسیدن به خودآگاهی
برای رسیدن به خودآگاهی در مرحله ی اول می بایست به اهمیت و تاثیرات آن در زندگی واقف شویم. در مرحله ی دوم با نگاهی اجمالی بر شرایط زندگی و عملکرد خود به کاستی ها، نا دانسته ها، نقاط ضعف و قدرت خود اعتراف کنیم، مسئولیت آنها را بپذیریم و قبول کنیم از هر خوبی، بهتری هم می تواند باشد. در مرحله سوم با تلاش، پشتکار، صبر و تمرین، میتوان عادتها و طرح واره های خود را به چالش کشید.
باید به این نکته نیز توجه کرد که معمولا ایجاد تغییر با مقداری درد و رنج همراه است سعی میکند از طرح وارهها و عاداتش که آنها را هویت و قوانین » خود « به این خاطر که بیچون و چرا میداند محافظت کند. شاید بتوان راهکارهای دستیابی به خودآگاهی را به دو گروه راهکارهای تئوری و تکنیك های عملی تقسیم کرد. راهکارهای تئوری احتمالا بیشتر مناسب افرادی هستند که به سطوحی از خودآگاهی و خودجوشی رسیده اند. همچنین افراد برنامه ریز، منطق گرا و حسابگر با سطح دانش مناسب که دارای شرایط زندگی کم دغدغه تر و با ثبات تری هستند نیز میتوانند از این روش استفاده کنند. راهکارهای عملی طوری تنظیم شده اند که میتوانند برای هر فردی که دو مرحله ذکر شده را پشت سر گذاشته است مفید باشند و احتمالا برای شروع مسیر مفیدتر واقع شوند.
راهکارهای تئوری
طرح مسئله: در ابتدا میتوان با توجه به شواهد عینی یا نگاه کردن به درون یا پیشنهاد مشترک چند فرد آگاه، مسئله ای را برای به چالش کشیدن انتخاب کنیم. مسئله میتواند یك صفت، حالت، رفتار یا … باشد.
پرسش و پاسخ: وقتی جواب دادید چرا در مورد مسئله از خود بپرسید و آنقدر این روند را ادامه دهید که دیگر نتوانید به آن جواب »؟ چرا « مجددا بپرسید دهید. نکته کلیدی اینکه جواب نهایی نمیتواند سلیقه ای، وابسته به فرهنگ، دین، تربیت خانواده و عُرف جامعه باشد، چرا که اینها خود شالودهی همان طرحوارههایی هستند که قصد داریم به چالش بکشیم. در این روش جواب های نهایی باید توجیح علمی و رسمیِ تایید شده داشته باشند. در اینجا یا ما جواب تایید شده نداریم که باید درصدد دانستن آن برآییم یا متوجه میشوید دارای اشتباه یا ایرادی هستیم که باید در
صدد رفع آن برآییم.
پذیرش: احتمال دارد با رسیدن به این نقطه مغز شروع به مقاومت، مغلطه یا سعی میکند از » خود « دلیل تراشی کند. غیر طبیعی هم نیست، همانطور که گفتیم ارکان سازندهاش حمایت کند. در این مرحله می بایست سعی کنیم عدم اطلاعات یا مشکل یا ایراد خود را بپذیریم و تا زمانی که رفع نشده آن را جزئی از خودمان بدانیم و مطمئن باشیم فقط ما نیستیم که آن را داریم.
حل مسئله: تا اینجای کار، ما به وجود یك مسئله در خود، آگاه شدهایم. از آنجا که حل مسئله خارج از حیطه خودآگاهی است و مبحث دیگری را میطلبد فقط برای تکمیل فرایند اشاره ای کوتاه به آن میکنیم. از آنجا که رفع هر مسئله )خُرد و کلان( راهکار مختص به خود را میطلبد پیشنهاد میشود یا در آن زمینه سطح مطالعات و دانش خود را برای کشف بهترین راهکار افزایش دهیم و یا از نظرات متخصصان و صاحب نظران آن حوزه کمك بگیریم.
بازخورد: عاقلانه است که در حین و پس از ایجاد تغییرات)حتی مدتها بعد از ایجاد تغییر( از نحوه، کیفیت و ثبات آن اطمینان حاصل کنیم. این اطمینان میتواند از طریق دریافت بازخورد به روش نظرسنجی از افراد معتمد و آگاه یا راهنمایی متخصص مربوطه یا توجه به تبعات حاصله یا دقت فراوان شخصی حاصل شود. حتی میتوان از چند روش همزمان استفاده کرد.
تکنیكهای عملی
مدیتیشن: یکی از تکنیكهای باستانی برای رسیدن به خودآگاهی میباشد که مبنای اصلی آن رسیدن به توانایی تخلیه ذهن از افکار است. جالب اینکه علم نوین هم تاثیرات مثبت آن را تایید میکند. مدیتیشن از آن جهت در فرآیند خودآگاهی موثر است که با افزایش توانایی تخلیه افکار، کنترلی بر افکار به دست میدهد که امکان تسلط بر احساسات و هیجانات را به همراه دارد. این تسلط بر احساسات و هیجانات به انسان امکان میدهد به صورت آگاهانه شدت، زمان و نوع مثبت یا منفی آنها را انتخاب کند. همچنین تخلیه افکار منفی، گنگ و اضافی موجب میشود فضای بیشتری برای تفکر خلاقانه، کشف و تحلیل اطلاعات در دسترس قرار گیرد. به دلایل گفته شده با افزایش توانایی در مدیتیشن آرامش و اعتماد به نفس نیز در انسان قدرت می گیرد.
تصویر سازی ذهنی: یا تجسم خلاق یکی دیگر از تکنیک های است که میتواند در رسیدن به خودآگاهی به ما کمك کند. ما با تجسم آگاهانهی موضوعی، اول به تمرین کنترل افکار، تمرکز و آگاهی مشغولیم، دوم با تجسم موضوعات مورد علاقه میتوانیم از آنها انرژی، امید، اعتماد به نفس و آرامش بگیریم، سوم برنامه های جدیدی را به ناخودآگاه تحمیل میکنیم که با نهادینه شدن روی باورها و در نهایت زندگی بیرونی ما تاثیر خواهند گذاشت. نکات مهم در استفاده از این تکنیك ایجاد تصاویر واضح با جزییات، تمرکز بر آنها و مداومت در استفاده از آنها است. در مراحل پیشرفته شما میتوانید احساسات و شرایط موجود در آن تصور را ادراک کرده و از آنها انرژی گرفته و هیجان زده شوید.
یادداشت برداری: تکنیك قدرتمند دیگریست که کارساز است. ما با یادداشت کردن افکاری که از ذهنمان در یك دورهی زمانی مشخص (مثلا چهار روز) میگذرد و طبقه بندی و تفسیر آنها میتوانیم به نکات مهمی از خود دست پیدا کنیم. طبقه بندی ها میتواند بر سه اساس انجام شود:
الف. بر اساس زمان؛ اگر اکثر افکار مربوط به گذشته بود احتمالا ما دچار غم و حسرت هستیم و بسیاری از تصمیمات ما منفی گرایانه است. اگر اکثر افکار مربوط به آینده بود احتمالا ما دچار استرس و اضطراب هستیم و تصمیمات و عملکرد مان عجولانه و بدون تعقل کافیست. بهترین حالت این است که اکثر تفکرات مان مربوط به زمان حال بوده باشد که یعنی امکان استفاده از منابع در دسترس برای تغییر آینده و حتی درس گرفتن از گذشته برایمان فراهم است.
ب. براساس ماهیت؛ اگر ماهیت اکثر افکار ما بار منفی را نشان میدهد یعنی رویکرد منفی را در نحوه تفکرات و زندگی خود پیش گرفتیم و باید در صدد کشف آن موارد و ریشه ها و چرا های آنها برآییم. اگر هم ماهیت اکثر افکار ما مثبت نگری را نشان میدهد باز هم کنکاش در آنها میتواند مفید باشد.
ج. براساس تعداد؛ تعداد افکار تکراری را یادداشت کنید. آنهایی که بیشترین تکرار را دارند همانهایی هستند که بیشتر ذهن شما را درگیر کردند. باید در صدد کشف دلایل، ریشهها و راه حلهای آنها برایید. در واقع حتی افکار خوب تکراری هم جای سوال و بررسی دارند.
حضور آگاهانه: تکنیك قدرتمند دیگر حضور داشتن آگاهانه است. اساساً ما شناخت ماشین واری از خود و محیط اطراف داریم چون به آنها عادت کردیم. معمولاً فقط زمانهایی حضور آگاهانه داریم که اتفاق غیر معمولی مثل اشاره فردی به چروکهای پوستمان به معنای پیر شدن ما یا مرگ یک عزیز پیش آمده باشد، آن زمان است که حسرت گذشته را میخوریم، این حسرت گذشته در واقع به نوعی به عدم آگاهی ما در گذشته اشاره دارد. حال آنکه با تمرین حضور آگاهانه و توانمند شدن در آن هم میتوانیم نحوه عملکر، رفتار، گفتار، تفکرات و … خود را بهتر دیده و در جهت تغییر و بهبود آنها گام برداریم و هم میتوانیم به نقاط ضعف، قدرت و تغییرات در شکل ظاهریمان آگاه باشیم.همچنین این موارد باعث میشود استفاده بهتری از زندگیهایمان بکنیم. روش عمل به این تکنیك بدون پیچیدگی ولی در اوایل دشوار است. کافیست تا میتوانیم در حواس پنجگانه و افکار خود حضور داشته باشیم و اجازه ندهیم خود به خود انجام شوند. مثلا وقتی قدم میزنیم توجهمان به برداشتن و گذاشتن پاها باشد یا وقتی به صدای پرنده ای گوش میدهیم تمام حواسمان به بالا و پایین ها و آهنگ صدا باشد این با گوش دادن فعال که در مشاوره به آن تاکید می شود. حتی وقتی به چیزی فکر میکنیم باید به اینکه چطور این فکر وارد صحنه ذهنتان شد، چه احساسی از آن فکر به شما دست داد و… توجه کنید.
مطالعه: از آن جهت که باعث افزایش شناخت تنوع ها و کسب اطلاعات مورد نیاز می شود در رسیدن به خودآگاهی تاثیر می گذارد. ما معمولا کتابها و منابعی را مطالعه و تحلیل میکنیم که با سلیقه و نظر ما همخوانی داشته باشند در حالی که سلایق و نظرات ما را همان طرح واره ها شکل دادند. پس مفیدتر است که با استفاده از مطالعات مخالف نظرات مان طیف وسیع فرهنگها، ارزشها، چهار چوبها و… همچنین بررسی نتایج آنها، باورهای خود را به چالش بکشیم و درک و آگاهی خود رو از امکانات دیگر بیشتر کنیم. این کار به انعطاف پذیری و پذیرش متقابل ما کمك خواهد کرد. همچنین مطالعه هدفمند کتاب های ترغیب کننده می تواند انرژی لازم جهت حرکت رو به جلوی ما را فراهم کند. راهکارهای متنوع تر و تکنیك های بیشتری برای حرکت در مسیر خودآگاهی وجود دارد که در اینجا به کاربرد در عین تاثیر گذاری توجه شده است.