سوگ اکولوژی: چرا آتش جنگلهای هیرکانی قلب ما را میسوزاند؟ (ریشهیابی و درمان)
آیا تا به حال با دیدن تصاویر سوختن درختان بلوط در زاگرس یا خاکستر شدن توسکاها در جنگلهای هیرکانی، غمی سنگین و غیرقابل توصیف را در قفسه سینهتان احساس کردهاید؟ آیا احساس خشم، ناتوانی و اضطرابی مبهم شما را فرا گرفته است که نمیدانید نامش چیست؟ شما تنها نیستید.
در روزهای اخیر، اخبار آتشسوزی در جنگلهای چند میلیون سالهی هیرکانی، بار دیگر زخم عمیقی بر پیکر طبیعت ایران و البته بر روان جمعی ما وارد کرد. اما چرا دردِ سوختن یک درخت، گاهی به اندازهی از دست دادن یک عزیز، قلب ما را میفشارد؟
در روانشناسی مدرن، نام دقیقی برای این احساس وجود دارد: «سوگ اکولوژیک» (Ecological Grief).
به عنوان یک روانشناس، اینجا هستم تا بگویم این غم، یک بیماری نیست؛ بلکه واکنشی سالم به یک فاجعهی واقعی است. در این مقاله، میخواهیم فراتر از اخبار برویم. میخواهیم تحلیل کنیم چرا تخریب محیطزیست صرفاً یک سهلانگاری نیست، چه بلایی بر سر روان ما میآورد و چگونه میتوانیم با «اکوتراپی»، مرهمی بر این زخمهای ناپیدا بگذاریم.
فراتر از یک خبر بد؛ چرا دیدن سوختن درختان ما را بیمار میکند؟
ما انسانها، تافتهی جدابافته از طبیعت نیستیم. ما بخشی از تار و پود این اکوسیستم هستیم. ناخودآگاهِ جمعی ما با درخت، آب و خاک پیوندی دیرینه دارد. وقتی بخشی از این شبکه حیاتی آسیب میبیند، سیستم روانی ما اعلام خطر میکند.
سوگ اکولوژیک، غم ناشی از فقدانِ فیزیکی اکوسیستمها، مناظر طبیعی و گونههای زیستی است. این سوگ با سوگهای معمول تفاوت دارد؛ زیرا اغلب «بیانتها» و «بدون مراسم» است. وقتی عزیزی میمیرد، ما مراسم ختم میگیریم و فرآیند سوگواری را طی میکنیم. اما وقتی هکتارها جنگل هیرکانی میسوزد، ما کجا گریه کنیم؟ چه کسی به ما تسلیت میگوید؟
این فقدانِ فضای سوگواری، باعث میشود غم به درون ریخته شده و به شکلهای دیگری بروز کند:
- اضطراب اقلیمی (Eco-anxiety): ترس مزمن از نابودی محیط زیست و آیندهی کره زمین.
- احساس گناه: حس شرم از اینکه انسان هستیم و عامل این ویرانی.
- کرختی و بیحسی: وقتی حجم فاجعه زیاد است، روان ما برای محافظت از خود، احساسات را خاموش میکند (بیتفاوتی ظاهری).
روانشناسی تخریب؛ چرا بیتوجهی به محیطزیست اتفاقی نیست؟
شاید برایتان سوال باشد که چگونه ممکن است انسانی آتش روشن کند و جنگلی را که ریههای تنفسی اوست، به حال خود رها کند؟ یا چرا سیاستگذاریها گاهی تا این حد علیه طبیعت است؟ پاسخ روانشناسی صریح است: بیتوجهی به محیطزیست، هرگز یک رفتار تصادفی نیست. این رفتار ریشه در اختلالات عمیق شناختی و روانی دارد.
۱. اختلال گسست از طبیعت (Nature Deficit Disorder)
انسان مدرن دچار توهم «جدایی» است. ما خود را «سوژه» و طبیعت را «ابژه» (شیء) میبینیم. وقتی طبیعت را صرفاً یک «منبع» برای مصرف (چوب، زمین ویلا، تفریحگاه) ببینیم و نه یک «موجود زنده و مادر»، آسیب رساندن به آن آسان میشود. این گسست، نوعی مکانیسم دفاعی برای فرار از درک وابستگی مطلق ما به زمین است.
۲. مکانیسم دفاعی «انکار» (Denial)
پذیرش اینکه سیاره ما در حال نابودی است، وحشتناک است. این حقیقت، اضطراب مرگ (Death Anxiety) را در ما بیدار میکند. برای فرار از این اضطراب، بسیاری از افراد و حتی مسئولین، به مکانیسم «انکار» پناه میبرند. آنها گرمایش زمین را شوخی میگیرند یا آتشسوزیها را کماهمیت جلوه میدهند تا مجبور نباشند با واقعیت تلخ و مسئولیت سنگین تغییر سبک زندگی روبرو شوند.
۳. خودشیفتگی گونهای (Species Narcissism)
این نوعی نارسیسیسم جمعی است. باوری که میگوید «انسان، مرکز جهان است و همه چیز برای خدمت به او خلق شده». فردی که ته سیگارش را در جنگل خشک رها میکند، در آن لحظه دچار یک خودشیفتگی عمیق است: «راحتیِ لحظهایِ من، از حیاتِ هزاران ساله این درخت مهمتر است.» این همان ذهنیت استثمارگر است که روابط انسانی را نیز نابود میکند.
هیرکانی؛ موزهای زنده که در آتش غفلت میسوزد
جنگلهای هیرکانی، معمولی نیستند. آنها بازماندگان عصر یخبنداناند، موزهای زنده از تکامل که ۴۰ میلیون سال قدمت دارند. وقتی خبر آتشسوزی در این مناطق را میشنویم، روان ما دچار پدیدهای به نام «سولاستالژیا» (Solastalgia) میشود.
سولاستالژیا مفهومی است که توسط گلن آلبرشت ابداع شد و به معنای «دلتنگی برای خانه، در حالی که هنوز در خانه هستید» است. وقتی محیط زیست اطراف شما تغییر میکند (جنگل میسوزد، رودخانه خشک میشود)، شما در خانه و وطن خودتان احساس غربت میکنید. حس امنیت و ثبات شما متزلزل میشود.
آتشسوزی هیرکانی، تنها سوختن چوب نیست؛ سوختنِ «هویت» و «خاطره» است. برای بسیاری از ایرانیان، شمالِ سرسبز، نماد پناهگاه و آرامش بوده است. دیدن این پناهگاه در محاصره آتش، ناخودآگاهِ جمعی ما را دچار ناامنی میکند. ما احساس میکنیم مادری که قرار بود از ما مراقبت کند، خود در حال احتضار است و ما (فرزندان) ناتوان از نجات او هستیم. این حس ناتوانی (Helplessness)، یکی از مخربترین عوامل برای سلامت روان است.
اکوتراپی چیست؟ درمان زخمهای درون با مرهم طبیعت
اگر درد ما ناشی از گسست از طبیعت است، درمان ما در «اتصال مجدد» نهفته است. اکوتراپی (Ecotherapy) یا طبیعتدرمانی، رویکردی علمی است که بر پایهی رابطه متقابل انسان و طبیعت بنا شده است. در اکوتراپی، طبیعت فقط «مکانِ درمان» نیست، بلکه خودِ «درمانگر» است.
اگر اخبار آتشسوزیها شما را دچار اضطراب، خشم یا افسردگی کرده است، راهکارهای زیر بر اساس اصول اکوتراپی پیشنهاد میشود:
۱. سوگ خود را به رسمیت بشناسید (Validation)
اولین قدم درمان، پذیرش است. به خودتان نگویید «این که فقط چند تا درخت بود». گریه کردن برای یک درخت، نشانهی ضعف نیست، نشانهی سلامتِ وجدان و بیداریِ عاطفی شماست. احساسات خود را سرکوب نکنید. میتوانید برای درختان از دست رفته نامه بنویسید یا در خلوت خود برایشان سوگواری کنید. این تخلیه هیجانی ضروری است.
۲. اضطراب را به «عمل» تبدیل کنید (Action as Antidote)
پادزهرِ احساس ناتوانی، «اقدام» است. اضطراب انرژی زیادی دارد؛ این انرژی را در مسیر سازندگی آزاد کنید.
- به جای مرور مداوم اخبار بد، عضو یک انجمن محیطزیستی شوید.
- یک نهال بکارید (نماد امید و تداوم).
- در پاکسازی طبیعت مشارکت کنید.
تحقیقات نشان داده است که «کنشگریِ محیطزیستی»، سطح کورتیزول (هورمون استرس) را در افرادی که دچار اضطراب اقلیمی هستند، به شدت کاهش میدهد. وقتی کاری انجام میدهید، مغز شما پیام «من موثر هستم» را دریافت میکند.
۳. تمرین «شینرین-یوکو» یا حمام جنگل
این تکنیک ژاپنی بر حضورِ آگاهانه در طبیعت تمرکز دارد. اگر به جنگل یا حتی پارکی در نزدیکی خانه دسترسی دارید:
- گوشی موبایل را خاموش کنید.
- آرام راه بروید و بر حواس پنجگانه تمرکز کنید.
- بوی خاک را استشمام کنید، زبری تنه درخت را لمس کنید و به صدای باد گوش دهید.
- هدف، ورزش کردن نیست؛ هدف «بودن» با طبیعت است. این اتصال مجدد، سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما را فعال کرده و آرامش را باز میگرداند.
۴. زمینجویی (Earthing/Grounding)
لمس مستقیم خاک با بدن، میتواند به تنظیم سیستم الکتریکی بدن و کاهش التهاب و استرس کمک کند. کفشهایتان را درآورید و پاهایتان را روی چمن یا خاک بگذارید. تصور کنید که ریشههای شما به اعماق زمین میرود. این تصور بصری، احساس امنیت و ثبات را در زمانهای بحرانی تقویت میکند.
نتیجهگیری: ترمیم رابطهی انسان و زمین
سوگ اکولوژیک، هشداری دردناک اما ضروری است. این درد به ما یادآوری میکند که ما هنوز زندهایم و هنوز به مادرِ زمین متصلیم. آتش جنگلهای هیرکانی، زخمهای ناپیدایی بر روان ما میگذارد، اما میتواند نقطهی عطف ما نیز باشد.
بیتوجهی به محیطزیست، یک اشتباه نیست، یک نشانهی بالینی از قطع ارتباط ما با خویشتنِ خویش است. درمانِ زمین و درمانِ روانِ ما، دو روی یک سکهاند. ما نمیتوانیم روی یک سیارهی بیمار، سالم باشیم.
در کلینیک آفتاب، ما فضایی امن فراهم کردهایم تا اگر بارِ این غم و اضطراب اقلیمی بر شانههایتان سنگینی میکند، دربارهاش صحبت کنید. ما درک میکنیم که گاهی افسردگی شما، نه از مواد شیمیایی مغزتان، بلکه از خاکستر شدنِ جنگلهای سرزمینتان ریشه میگیرد. بیایید با هم، این سوگ را به نیرویی برای ترمیم خود و زمین تبدیل کنیم.








